آفتاب
نویسه گردانی:
ʼAFTAB
آفتاب: در سنسکریت: Atapta، avatapta (گرمای خورشید)؛ در اوستایی آف (رساننده) تاپ (گرما)؛ پارتی: ابداب abdAb؛ در سغدی: فتپ ftep؛ در پهلوی: آفتاپ AftAp؛ در مانوی: AftAb گرما رسان.**** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
آفتاب لقا.[ ل ِ ] (ص مرکب ) آفتاب طلعت . آفتاب عذار. سخت جمیل .
آفتاب روی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) آفتاب رو.
آفتاب زده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) متشمس .آنکه از بسیاری تافتن آفتاب بر او بیمار شده باشد.
آفتاب زرد. [ زَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) نزدیک غروب که رنگ آفتاب پریده نماید. اصیل . پس از نماز دیگر. پسین ِ دور.ایوار : و پیش سلطان شد، آفتاب ...
آفتاب پهن . [ پ َ ] (اِ مرکب ) در تداول خانگی ، آنگاه از بامداد که قسمتی از سطح سرای را آفتاب گیرد.
گرد آفتاب . [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غباری باشد که در پرتو آفتاب که از روزنه بر جایی افتد ظاهر گردد و آن را به عربی سعراره خوانن...
ابزاری که برای زمان سنجی با خورشید طراحی شده ، ساعت آفتابی ، ساعت خورشیدی ، درحالت کلی می تواند شامل بناهایی که کاربرد نجومی داشتند نیز باشد (مانند بر...
آفتاب خشک. [ خُ. ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب). کشمش و میوه و چیزیی را گویند که نه با حرارت و دستگاه بلکه با نور طبیعی آفتاب خشک شده باشد. مقابل سایه خشک/سا...
آفتابپرست که به عربی حربا گویند
طبقهبندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: خزندگان
راسته: پولکداران[۱]
زیرراسته: سوسمارهای درختی[۲...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.