اجازه ویرایش برای همه اعضا

مار

نویسه گردانی: MAR
مارmār معنی ۱. (زیست‌شناسی) خزنده‌ای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دست‌وپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد. ۲. (نجوم) از صورت‌های فلکی در نیمکرۀ شمالی. ⟨ مار خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] رنج و سختی بردن؛ غصه خوردن: ◻︎ لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می‌خوری (سلمان ساوجی: لغت‌نامه: مار خوردن). ⟨ مار زنگی: (زیست‌شناسی) نوعی مار زهردار و زردرنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا می‌شود. در انتهای دم او حلقه‌های شاخی وجود دارد که وقتی روی زمین می‌خزد مانند زنگوله صدا می‌کند. ⟨ مار عینکی: (زیست‌شناسی) [قدیمی] = ⟨ مار کبرا ⟨ مار کبرا: (زیست‌شناسی) نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد می‌کند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا می‌شود. ⟨ مار صلیب: (زیست‌شناسی) [قدیمی] = ⟨ مار کبرا ⟨ مار گرزه: (زیست‌شناسی) = گَرزه مترادف ۱. اژدر، اژدها، افعی، ثعبان، دیومار، حیه متضاد مادر ≠ عقرب، پدر
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) زدن مار کسی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گزیدن مار کسی را. نیش زدن مار.
زهر مار. [ زَ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لعاب حیه . سمی که از نیش مار برآید و اغلب کشنده است و امروزه از انواع این زهرها در داروسازی اس...
شاله مار. [ ل َ ] (اِخ ) نام باغی است در کشمیر و همچنین باغی در لاهور و باغ دیگری در دهلی و این لفظ هندی است از شاله : بمعنی خانه و مار، ...
پیاز مار. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی است ؟
مار افعی . [ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی ازمار که افعی نیز گویند. (ناظم الاطباء) : چو مار افعی بر خویشتن همی پیچیدز نیم ضربت آن م...
مار ضحاک . [ رِ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ماری که در شانه ٔ پشت ضحاک پیدا شده بود و همیشه مغز سر آدمی می خورد. (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) زنجی...
مار مصری . [ رِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نیزه و سنان مصری باشد. (برهان ) (آنندراج ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ماری که به اندازه ی ساق پا کلفت است. پیز در گویش لری به ساق پا گفته می شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.