ساکن
نویسه گردانی:
SAKN
ساکن (بی حرکت؛ در دستور زبان): همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ناوِچ nAvec. پیشوند نا و واژه ی سغدی وچ. ساکن (مقیم): همتای این واژه ی عربی، اینهاست: وَسین vasin (سنسکریت). مِنیک menik (سغدی).*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ساکن الطایر. [ ک ِ نُطْ طا ی ِ ] (ع ص مرکب ) با تمکین .
ساکن گردیدن . [ ک ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مسکن گرفتن . سکونت گزیدن . || ایستادن . || تسکین یافتن . رفع شدن . آرام گرفتن : طفل را چون شک...
تب ساکن شدن . [ ت َ ک ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ساکن شدن تب ، قطع شدن تب . صاحب آنندراج آرد: تب ساکن شدن به چیزی بمعنی تب ریختن : حرص از ...
ابتداءِ به ساکن. بدونِ مقدّمه، خود بخود.