امید
نویسه گردانی:
ʼMYD
دل بستن و منتظر ماندن برای رسیدن به یک آرزو یا یک خواسته در آینده. (https://www.cnrtl.fr/definition/espoir) این واژه در پهلوی: emet، omet بوده است. *** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حسن عمید (زادهٔ ۱۲۸۹ در مشهد – درگذشتهٔ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸)[۱] فرهنگنویس، نویسنده و روزنامهنگار نامدار ایرانی است.[۱][۲] او نویسندهٔ فرهنگ عمید است که ا...
حسن عمید (زادهٔ ۱۲۸۹ در مشهد – درگذشتهٔ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸)[۱] فرهنگنویس، نویسنده و روزنامهنگار نامدار ایرانی بود.[۱][۲] او نویسندهٔ فرهن...
ابن عمید. [ اِن ُ ع َ ] (اِخ ) ابوالفضل محمدبن العمید ابی عبداﷲ الحسین بن محمد الکاتب الخراسانی . پدر او مردی از اهل فضل و ادب و صاحب ترسل ...
ابن عمید. [ اِ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابوالفتح علی بن محمدبن العمید. مولد او به سال 307 هَ .ق . او در جنگ با حسنویه در رکاب پدر بود و چون ابوالفض...
حبش عمید. [ ح َ ب َ ش ِ ع َ ] (اِخ ) وزیر جغتای بن چنگیز بود و افسانه های چندی راجع به سکاکی صاحب مفتاح و حبش عمید هست . رجوع بجزء 1 از ج 3...
حسین عمید. [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حسین بن قاسم بن عبداﷲ شود.
فرهنگ فارسی عمید، معروف به فرهنگ عمید، یک فرهنگ لغت یکزبانهٔ فارسی به فارسی تألیف حسن عمید است که در دو جلد به چاپ رسیدهاست. این فرهنگ شامل واژههای...
عمید خراسان . [ ع َ دِ خ ُ ] (اِخ ) محمدبن منصور وزیر طغرل بیک سلجوقی . رجوع به عمیدالملک کندری شود.