صلیب
نویسه گردانی:
ṢLYB
صلیب: این واژه از واژه ی آرامی چَلیپا ساخته شده که دکتر معین در پانویس برهان قاطع آورده است. پس چلیپا پارسی نیست؛ زیرا در سغدی پتچنگ patcang، پتشنک patshang، پچنگ pacang و در پهلوی ترگن targon و در اوستایی تره tare بوده است؛ و در ارمنی خاج گویند. شاید علت این که برخی فرهنگ نویسان چلیپا را پارسی دانسته اند، واژه ی سغدی چلیبه caliba باشد که آن هم از همان آرامی چلیپاست. فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
صلیب اکبر. [ ص َ ب ِ اَ ب َ ] (اِخ ) کنایه از تقاطع خط استوا است با خط محور که خط شمال و جنوب باشد و تقاطع میل شمالی و میل جنوبی و تقاطع فلک...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صلیب کشیدن . [ ص َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رسم کردن صلیب بر سینه یا بر جائی ، و رسم کردن صلیب بر سینه نشانه ٔ استعاذه و نیایش به خدا اس...
صلیب شکسته . [ ص َ ب ِ ش ِ ک َ ت َ/ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به فرانسه آن را گامه ۞ می گویند و آن صلیب انموذجی است که نیز گامادیون ...
صلیب جنوبی . [ ص َ ب ِ ج َ ] (اِخ ) ۞ صورت فلکی بزرگ در نیم کره ٔ جنوبی که از چهارستاره ٔ سیار درخشان که بطور منظم قرار گرفته اند و هفت ست...
صلیب الجنوبی . [ ص َ بُل ْ ج َ ] (اِخ ) رجوع به صلیب جنوبی شود.
صلیب بادپروا. [ ص َ ب ِ پ َرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چوب چهارگوشه که در تابدانها بجهت منع دخول حیوانات سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ثلیب . [ ث َ ] (ع اِ) گیاه سیاه دیرینه یا گیاه دوساله . || نوعی از شورگیاه .
سلیب . [ س َ ] (ع ص ) ربوده عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زن و شتر ماده ٔ فرزندمرده یا بچه ٔ ناتمام افکنده . (آنندراج ) (...