اجازه ویرایش برای همه اعضا

جفت

نویسه گردانی: JFT
جفتjoft معنی ۱. واحد شمارش برخی چیزهایی که به‌صورت دوتایی کاربرد دارد: یک جفت جوراب. ۲. دو عدد از چیزی یا کسی. ۳. (صفت) [مقابلِ طاق] زوج. ۴. زن یا شوهر؛ همسر. ۵. دو حیوان نروماده که با یکدیگر جفت‌گیری می‌کنند. ۶. (صفت) [عامیانه، مجاز] دو چیز برابر و مانند هم: دوقلوها جفت هم بودند. ۷. (صفت) همانند؛ نظیر. ۸. (زیست‌شناسی) عضو عروقی و اسفنجی که در دوران آبستنی داخل رحم پستانداران تشکیل می‌شود و توسط بند ناف به جنین اتصال دارد و اکسیژن و مواد غذایی به جنین می‌رساند و مواد دفعی جنین را دفع می‌کند. در زایمان‌های عادی در حدود یک ساعت بعد از تولد نوزاد خارج می‌شود. ۹. دو گاو که برای شخم زدن پهلوی هم می‌بندند: ◻︎ جفت ببردند و زمین ماند خام / هیچ ندارد جز خار و گیا (مولوی۲: ۶۴). ۱۰. [عامیانه] کامیون ده‌چرخ. ۱۱. (صفت) [قدیمی] همراه؛ همدم: ◻︎ من به هر جمعیتی نالان شدم / جفت بدحالان و خوشحالان شدم (مولوی: ۵). ⟨ جفت شدن: (مصدر لازم) ۱. به هم پیوستن. ۲. با هم برابر شدن؛ مانند هم شدن. ۳. به هم پیوستن نروماده؛ مقاربت کردن. ⟨ جفت کردن: (مصدر متعدی) ۱. دو چیز را با هم برابر ساختن؛ مانند هم کردن. ۲. به هم پیوند دادن. ۳. دو حیوان نر و ماده را کنار هم قرار‌ دادن برای جفت‌گیری. مترادف ۱. زن، زوجه، زوج، همسر ۲. جور ۳. مانند، مثل ۴. عدیل، لنگه ۵. بغل، کنار ۶. مزدوج ≠ تک، طاق، فرد
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
جفت و جلا کردن . [ ج ُ ت ُ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظیر ریش و گیس بهم بافتن . پشت هم انداختن . (امثال و حکم دهخدا). حقه جور کردن . پشت هم ان...
خنده جفت کردن . [ خ َ دَ / دِ ج ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) با کس دیگر هم خنده شدن : با غیر خنده جفت مکن سرخوشم مبادساغربطاق ابروی شوخ دگر کشم ....
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.