اجازه ویرایش برای همه اعضا

یار

نویسه گردانی: YAR
یارyār معنی ۱. محبوب؛ معشوق. ۲. دوست؛ رفیق؛ همدم. ۳. (ورزش) هریک از بازیکنان یک تیم. ۴. (اسم، صفت) همکار. ۵. (اسم، صفت) [مجاز] همراه. ۶. (اسم، صفت) مددکار. ۷. دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): هوشیار. ۸. یاری‌رساننده؛ کمک‌کننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): استادیار. ۹. (تصوف) [مجاز] خداوند. ۱۰. [قدیمی] مرید. ۱۱. [قدیمی] مانند؛ نظیر. ۱۲. = جاری۱: ◻︎ چه نیکو سخن گفت یاری به یاری / که تا کی کشم از خُسُر ذل و خواری (رودکی: ۵۳۰). ⟨ یارِ غار: [مجاز] یار و دوست موافق و وفادار. Δ در اصل لقب ابوبکر، خلیفۀ اول است که وقتی حضرت رسول قصد هجرت از مکه به ‌مدینه کرد همراه آن حضرت رفت و در سر راه سه روز میان غاری در خدمت آن حضرت بود. مترادف ۱. جانانه، جانان، دلبر، دلداده، دلدار، محبوبه، محبوب، معشوق، نگار، ول ۲. حبیب، خلیل، دوست، رفیق، صدیق، محب ۳. صحابه، مصاحب، معاشر، همدم، همراه، همصحبت، همنشین ۴. پشتیبان، حامی، دستگیر، دستیار، دوستدار، طرفدار، کمک، مددکار، معاضد، معاون، معین، ناصر، نصیر، یاور ۵. همبازی، همتیمی ≠ اغیار، دشمن
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
یار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همراه کردن . قرین کردن . موافق کردن . یکدل کردن . همداستانی کردن . اصحاب : جهودان بر وی [ عیسی ] گرد آمدند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ویچیریار، نائب الصداره
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صاری یار. (اِخ ) در تداول عامه صاری یر گویند. قریه ای است در جوار استانبول ، در جهت روم ایلی از میان بوغاز، بالای بیوک دره ، در طرفین دره و...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بادام یار. (اِخ ) دهی است جزء دهستان گاوگان بخش دهخوارقان شهرستان تبریز، در 12هزارگزی جنوب خاوری دهخوارقان و 12هزارگزی شوسه ٔتبریز - دهخوا...
روباه یار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) یار روباه مانند. یاردورو و نیرنگ باز : او را زنی بود به وعده روباه یاری ، به عشوه شیرشکاری . (سندبادنامه ص 212...
شش پنج یار. [ ش َ / ش ِ پ َ ] (ص مرکب ) مخترع حیله و مکر. (ناظم الاطباء).
سرباز=نظامی+ یار=دوست و رفیق من سرباز و رفیق فلانی ام
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.