جمله
نویسه گردانی:
JMLH
جملهjomle معنی ۱. (ادبی) در دستور زبان، کلام و سخنی که مفید معنی بوده و مرکب از مسند و مسندالیه باشد. ۲. (صفت) همه؛ همگی. ۳. (ضمیر) همه؛ همگی. ۴. (قید) تماماً. ۵. (اسم) خلاصه. ⟨ جملهٴ شرطیه: (ادبی) در نحو، جملهای که در آن ادات شرط از قبیل آن، «لو» و «لولا» باشد. ⟨ جملهٴ معترضه: جملهای خارج از موضوع که میان کلام وارد شود. مترادف ۱. تمام، کاملاً، کل، همه، یکباره، یکسر، یکسره ۲. عبارت ۳. زمره، عداد برابر پارسی رسته، فراز، گزاره || صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد. حافظ. جمله صید این جهانیم ای پسر ما چو صعوه مرگ بر سان زغن رودکی. بفرمود تا جمله بیرون شدند ز پهلو سوی دشت و هامون شدند فردوسی طوسی خاینین اهل وطن را مایه دردسرند جمله همچون خار گل باشند و خار بسترند رهی معیری. چون در آخر جمله شادیها غم است هم ز اول خوی با غم کرده اند * عقل دوراندیش با دل هر چه گفت گوش داد و جمله را بشنید و رفت پروین اعتصامی سخن را گر همه یک جمله دستوری انگاریم تو و سعدی خبر بودید و باقی مبتدا حافظ
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
(در موسیقی: گوشه ای در دستگاه همایون) جمله واژه ای عربی و چهارم پارسی است؛ و پارسی جایگزین برای جمله این است: ویسپه ی چهارم vispeye câhârom (ویسپه از ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: ویسپه داژیک vispe dâžik (ویسپه از اوستایی vispa جمله؛ داژ: شرط از سنسکریت: daśâ + یک) ****فانکو آدینات ...
جمله واژه ای عربی و پیوسته پارسی است؛ و پارسی جایگزین جمله این است: گزاره ی پیوسته gozâreye peyvaste (پارسی نو) **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ویسپه بانیشی vispe bâniŝi (ویسپه از اوستایی: vispa: جمله +بانیش از مانوی: banniŝn: اسناد + ی) ****فانکو...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ویسپه گومانیک vispe gumânik (ویسپه از اوستایی: vispa: جمله + واژه ی پهلوی گومانیک) **** فانکو آدینات 09...
خود جمله کردن . [ خوَدْ / خُدْ ج ُ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را کسی انگاشتن و بفکر خود کار کردن : چون حاجب ... در این میانه سقط شد پس...
جملة. [ ج ُ ل َ ] (ع اِ) همگی چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). همه . ج ، جُمَل . (منتهی الارب ). || تماماً. سراسر. (فرهنگ فارسی معین ): ...