اجازه ویرایش برای همه اعضا

است

نویسه گردانی: ʼST
است/ هست. هست یعنی وجود دارد. است، فعل ربط است. گرچه از گذشته تا کنون این دو واژه را به جای یکدیگر به کار برده و می‌برند، بهتر است در نوشتن فصیح، هر یک را به جای خود به کار ببریم. بنویسیم: در میان دانشجویان کسی هست (وجود دارد) که از همه بیش‌تر می‌داند. او هنوز به خانه نرسیده است. (کتاب غلط ننویسیم از ابوالحسن نجفی) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
است . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (کانال ...) ترعه ای که موز و رُن را به مُزِل و سائن مرتبط می سازد.
است اپلاست . [ اُ ت ِ اُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ اُسْت ِاُپلاست ها. بعضی مصنفین آنها را سلول عظمی نامیده اند. جزء مشخص استخوانند که هر جا استخوانی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
است ها. [ اُ س ِ ] (اِخ ) آلانان . رجوع به آس و اُسِت و ایران باستان ص 2458 ببعد شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
است مویز. [ اَ م َ ] (اِ مرکب ) آش جوی که از مویز سازند. (مؤید الفضلاء).
ژند و است . [ژَ دُ اُ ] (اِخ ) زند و اُست . زند و استا. زند و اوستا. اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است . رجوع به هر یک از این ...
هست یعنی وجود دارد. است فعل ربط است. گرچه از گذشته تا کنون این دو واژه را به جای یکدیگر به کار برده و می‌برند، بهتر است در نوشتن فصیح، هر یک را به جای...
خواهشمند است
است الکلب . [ اِ تُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) سختی . (مهذب الاسماء). رجوع به اِسْت شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.