خان
نویسه گردانی:
ḴAN
1 - خان (خانه، چشمه) و با این دو معنی در اوستایی، پارتی و پهلوی به کار رفته است. آپخان در پهلوی یعنی چشمه آب؛ و خان اوت مان، خان مان یعنی خانه و خانواده. (فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره وشی). 2 - خان (سرور، بزرگ، رئیس)؛ در سنسکریت کهانه khāna بوده (وادار کننده به کندن) از ریشه ی کهان khān یعنی وادار کردن به کندن (زمین). در فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 واژه ی آصف خان پادشاه هند چنین آمده است: āsapha-khāna. آسپهه کهانه. 3- خان (شیار درون لوله تنفنگ). این واژه نیز از همان کهانه khāna در سنسکریت است این بار به معنی کنده شده، شکاف، برش. خان در هفت خان رستم به همان معنی خانه یا گذرگاه یا ایستگاه یا پاگیر (مانع) است. خان به معنی سفره خوان است که در پهلوی xvān نوشته و خوانده می شده است. خان پسوندی مانند پیشخان نیز پیشخوان است که در پهلوی xvān (بخوان، خواندن) بوده که پیشخوان یعنی پیش فراخوان.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
نعمت علی خان . [ ن ِ م َ ع َ ] (اِخ ) از پارسی گویان هند است و شاهنامه ای در احوال پادشاهان هندوستان تصنیف کرده است . (از قاموس الاعلام ج 6).
چون محمد خان قاجار اخته شده بود به جای واژه آقا از آغا استفاده می گردید
کال قره خان . [ ل ِ ق َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام کانالی است به مشهد : تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بودسنگر ما لب کال قره خان خواهد بود.از...
بنه کریم خان . [ ب ُ ن َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب بخش اندیمشک است که در شهرستان دزفول واقع شده است و دارای 200 تن سکنه است . (از...
بنه کوچک خان . [ ب ُ ن َ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منگره ٔ بخش اندیمشک است که در بخش شهرستان دزفول واقع شده است . دارای 150 تن سکنه است ...
تپه حسین خان . [ ت َپ ْ پ َ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی ازبخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در هفت هزارگزی شمال کوزران و یکهزار گزی خاور راه ...
چم محسن خان . [ چ َ م ُ س ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع قریه ٔ طایقان قم است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
خان آباد قطب . [ دِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بنوارناظر بخش شوش شهرستان دزفول . واقع در 18 هزارگزی باختر شوش و 2 هزارگزی باختر راه شوس...
خان ام حکیم .[ ن ُ اُم ْ م ِ ح َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک الکسوة ازاعمال حوران قریب دمشق . این ناحیه منسوب به ام حکیم دختر ابی جهل بن هشا...
خان الصعالیک . [ نُص ْ ص َ ] (اِخ ) موضعی بس ناخوش در سرمن رای (سامره ) است . در زمان متوکل عباسی بر اثر سعایت عبداﷲبن محمد والی مدینه ، ابوا...