رفیق
نویسه گردانی:
RFYQ
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دوست dust، سنگم sangam (دری) همباو hambāv (مانوی) هیار hayār (مانوی: hayyār) (یک مثل فرانسوی: دوست برادری است که او را بر می گزینیم)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رفیق اصفهانی . [ رَ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ملاحسین رفیق اصفهانی متوفی بسال 1212 هَ . ق . دارای طبعی ملیح و خلقی شریف بود و درشعرشناسی و شاعری...
رفیق خراسانی . [ رَ ق ِ خ ُ ] (اِخ ) از فدائیان حسن صباح بود و عبدالرحمان قزوینی و مفتی اصفهانی و ابوالعلاء و جز آنان به کوشش وی بقتل رسی...
رفیق قهستانی . [رَ ق ِ ق ُ هَِ ] (اِخ ) از فدائیان ملاحده و قاتل امیرتوسن ملکشاهی است بسال 488 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به حبیب الس...
رفیغ. [ رَ ] (ع ص ) عیش فراخ و خوش . گویند: عیش رفیغ. (از ناظم الاطباء).عیش فراخ و خوش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).