توپ
نویسه گردانی:
TWP
توپ رمانی از غلامحسین ساعدی است که در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.[۱] این اثر با عنوان The Cannon توسط فریدون فرخ به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است.[۲] منابع شریفی، محمد (۱۳۸۷). محمدرضا جعفری، ویراستار. فرهنگ ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین. ص. ۴۳۹. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸. "The Cannon [Tup]: Ibex Publishers, English & Persian (Farsi) Books about Iran". ibexpub.com. Retrieved 2021-06-09. نبو غلامحسین ساعدی تألیف رمان مقتل (۱۳۴۴)توپ (۱۳۴۸)تاتار خندان (۱۳۵۳)غریبه در شهر (۱۳۵۵) مجموعه داستان خانههای شهر ری (۱۳۳۴)شبنشینی باشکوه (۱۳۳۹)عزاداران بیل (۱۳۴۳)دندیل (۱۳۴۵)گور و گهواره (۱۳۴۵)واهمههای بینامونشان (۱۳۴۶)ترس و لرز (۱۳۴۷)آشفتهحالان بیداربخت (۱۳۷۷) نمایشنامه کاربافکها در سنگر (۱۳۳۹)کلاته گل (۱۳۴۰)ده لالبازی (۱۳۴۲)چوببهدستهای ورزیل (۱۳۴۴)بهترین بابای دنیا (۱۳۴۴)انقلاب مشروطیت (۱۳۴۵)آی باکلاه، آی بیکلاه (۱۳۴۶)خانهروشنی (۱۳۴۶)دیکته و زاویه (۱۳۴۷)پرواربندان (۱۳۴۸)وای بر مغلوب (۱۳۴۹)ما نمیشنویم (۱۳۴۹)جانشین (۱۳۴۹)چشم در برابر چشم (۱۳۵۰)مار در معبد (۱۳۵۲)عاقبت قلمفرسایی (۱۳۵۴)هنگامه آرایان (۱۳۵۴)ضحاک (۱۳۵۵)ماه عسل (۱۳۵۷) فیلمنامه فصل گستاخی (۱۳۴۸)گاو (۱۳۵۰)عافیتگاه (۱۳۵۷)مولوس کورپوس (۱۳۶۱) تکنگاری ایلخچی (۱۳۴۲)خیاو یا مشکینشهر (۱۳۴۳)اهل هوا (۱۳۴۵) کودک و نوجوان گمشده لب دریا (۱۳۴۸)موجودات خیالی در افسانههای ایرانی (۱۳۵۰)مرند (۱۳۵۰)گلیبر (۱۳۵۰)کلاته نان (۱۳۵۵) ترجمه شناخت خویش (آرتور جرسیلد، با محمدنقی براهنی، ۱۳۴۲)قلب، بیماریهای قلبی و فشار خون (ه. بله کسلی، با محمدعلی نقشینه، ۱۳۴۲)آزمایشهای علمی با وسائل ساده (کارلتن ج. لینر، ۱۳۴۲)فیلمنامه آمریکا، آمریکا (الیا کازان، با محمدنقی براهنی، ۱۳۴۳) اقتباسهای سینمایی گاو (عزاداران بیل، ۱۳۴۸)آرامش در حضور دیگران (داستانی به همین نام، ۱۳۴۹)دایره مینا («آشغالدونی»، ۱۳۵۳) دیگر الفبا ردهها: آثار غلامحسین ساعدی رمانهای فارسیزبان کتابهای ۱۳۴۷ این صفحه آخرینبار در ۱۲ ژوئن ۲۰۲۱ ساعت ۱۲:۱۶ ویرایش شده است.
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
توپ بازی . (حامص مرکب ) فوتبال . کَج ّ. کَجّه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بازی کردن با توپ . بازی کردن با گوی . رجوع به توپ و دیگر ترکیبهای...
توپ آغاج . (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیگ است که در بخش سراسکند شهرستان تبریز است و 471 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
توپ آغاج . (اِخ ) دهی از دهستان آجرلو است که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
توپ آغاج . (اِخ ) دهی از دهستان سیلتان شهرستان بیجار است و 930 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تاپ توپ . (اِ مرکب ، از اتباع ). غوغا. داد و فریاد.
توپ انداز. [ اَ ] (نف مرکب ) کسی که توپ می اندازد. توپچی . رجوع به توپچی و توپ و دیگر ترکیبهای آن شود.
توپ بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) گلوله باران کردن جایی را. در زیر آتش توپخانه قرار دادن مکانی را: توپ بستن محمدعلیشاه مجلس شورای ملی ر...
توپ و تشر. [ پ ُ ت َ ش َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سخنان درشت و سخت . (فرهنگ فارسی معین ). اشتلم . داد و فریاد ترسانیدن کسی را: با این توپ و تش...
توپ گرفتن .[ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در اصطلاح قمار، ایستادگی و حمله ٔ متقابل کردن در برابر کسی که توپ می زند. از جای نشدن تا دست توپ زن ...
توپ خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) اصطلاحی در قمار، کنایه از عقب نشینی و بطور موقت کنار رفتن از ادامه ٔ بازی در مقابل حمله ٔ طرف مقابل...