ملک
نویسه گردانی:
MLK
ملک malak : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پارند pārand (پهلوی) فرشته، پری (دری) ***** ملک malek همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شاه، پادشاه (پهلوی) گاهدار gāhdār (مانوی) اخشا exŝā (سغدی: exŝāy) اخشون exŝun (سغدی: exŝon) ***** ملک melk همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دارایی (دری) یاستو yāstu (سغدی: āstu) گئون gaun (اوستایی: gauna) گراه grāh (سنسکریت) ***** ملک molk : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سرزمین، کشور (دری) راژ rāž (پهلوی: rāz) اخشر exŝer (پهلوی: xŝer) فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ملک فشان . [ م ُ ف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) ملک فشاننده . ملک بخش : خدایگان سلاطین بحر و بر دل شادملک نهاد و ممالک پناه و ملک فشان .سلمان ساوجی (ا...
ملک فعال . [ م َ ل َ ف ِ] (ص مرکب ) آنکه کردار وی مانند فرشته بود و نیک کردار. (ناظم الاطباء). ملک فعل . و رجوع به ملک فعل شود.
شاه ملک . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) ملقب به الجندی . حاکم شهر جند بود و در سال 432 هَ . ق . خوارزم رااز دست اولاد آلتونتاش خوارزمشاه بیرون کرده . ر...
رجم ملک . [ رَ م ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) (به معنی دوست سلطان ) یکی از اسیرانی که فرستاده شدند که در هیکل در حضور خداوند نماز گزارند. (قاموس کتاب...
زرده ملک . [ زَ دِ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کله بوز است که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و 111 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
داود ملک . [ وو م َ ل ِ ] (اِخ ) از امرای سلطان جلال الدین سیورغتمش قراختائی است در کرمان . رجوع به حواشی تاریخ وزیری چ باستانی پاریزی ص...
حافظ ملک . [ ف ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به حافظبن غیاث الدین و حافظ ایوبی شود.
حسن ملک . [ ح َ س َ م َ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رستاق خمین شهرستان محلات ، 16هزارگزی خمین . دارای 60 نفر جمعیت است . (از فرهنگ ...
چاه ملک . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جندق و بیابانک بخش خور بیابانک شهرستان نائین که در 35 هزارگزی باختر خور، کنار راه جن...
اعظم ملک . [ اَ ظَ م َ ل ِ ] (اِخ ) پسر عمادالدین والی بلخ . وی بکمک ملک شیر حکمران کابل بغزنه حمله برده آن شهر را از عمدةالملک برادر رضی م...