سهل
نویسه گردانی:
SHL
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آسان، ساده (دری) زب zab (خراسانی) (فرهنگ گویشی خراسان بزرگ) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
احمد سهل . [ اَ م َ دِ س َ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن سهل شود.
حرف سهل . [ ح َ ف ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف سرد. (مجموعه ٔ مترادفات ص 209).
حسن سهل . [ ح َ س َ ن ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به حسن بن سهل شود.
فضل سهل . [ ف َ ل ِ س َ ] (اِخ )فضل بن سهل ذوالریاستین . رجوع به ذوالریاستین شود.
علی سهل . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) (امیر...) ابن امیر شیخ . در سوم شوال 754 هَ . ق . امیر مبارزالدین محمدبن مظفر پس از شش ماه محاصره توانست ش...
علی سهل . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) اصفهانی (شیخ ...). از بزرگان تصوف بود و با شیخ جنید مکاتباتی داشت . برخی از سخنان و گفته های او در تذکرةالاو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سهل واژه ای عربی و انگار پارسی است. همتای پارسی این است: زَبِنگار zabengār (خراسانی)*** فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.