اجازه ویرایش برای همه اعضا

و

نویسه گردانی: W
و: va (حرف ربط و عطف) در سنسکریت va بوده و در واژه ی اکشی بهرووه akŝi-bhru-va (چشم و ابرو) آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 3، ستون 3). ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
تاراغ و توروغ . [ راغ ْ غ ُ ] (اِ صوت ، از اتباع ) آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد. صدایی که از بهم کوفتن دو چیز حادث شود و موجب ناراحتی ان...
نگاه کنید به: پیشوند های زبان پارسی، پسوند های زبان پارسی در همین لغتنامه
ساکنان اصلى اسپانیاـ‌ بر خلاف آن چه از «گت» ها دیده بودند ـ ‌در مسلمانان اخلاق نیکو و برخورد درست را دیدند . و همین امر باعث اسلام آوردن آنان گردید از...
هفتاد و دو گروه . [ هََدُ دُ گ ُ ] (اِ مرکب ) هفتادودو ملت : از هفتادودو گروه از امت مصطفی (ص )، دشمن تر امیرالمؤمنین را ناصبیان و خارجیان و ...
لاحول و لا قوت . [ ح َ ل َ وَ ق ُوْ وَ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) مختصر لاحول و لاقوّة الاّ باﷲ العلی العظیم است و گاه در مقام اعتراض و برای نشان ...
توپ و توپ بندی . [ پ ُ ب َ ](حامص مرکب ) بمباران . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
آجرلو و چاردولی . [ ج ُ وَ دَ ] (اِخ ) از خرّه ٔ ولایت مراغه به آذربایجان که سی فرسنگ مساحت آن است و دارای 119 قریه و نزدیک 16297 تن سکن...
ادوار و الاکوار. [ اَدْ وَل ْ اَک ْ ] (ع اِ مرکب ) (علم الَ ....) ذکره من فروع علم الهیئة و قال والدور یطلق فی اصطلاحهم علی ثلثمائة و ستین س...
ذوالمن و الطول . [ ذُل ْ م َن ْ ن ِ وَطْ طَ ] (ع ص مرکب ) رجوع به ذوالطول و المن شود.
خوش چشم و ابرو. [ خوَش ْ / خُش ْ چ َ / چ ِ م ُ اَ ] (ص مرکب ) آنکه چشمان و ابروهای نیکو دارد. زیباروی . با چشمان قشنگ .
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۱۳ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.