آبنوس
نویسه گردانی:
ʼABNWS
آبْنوس، یا اَبْنوس، آبِنـوس و آبْنوز، از ریشة مصری هبن . در یونانی هبنس ، در لاتین آبنــوس و در پهــلوی اوانس ، بر چندین گـــونه درخت از جنس دیوسپیروس متعلـق به تیـــرة پروانهواران ، اطلاق میشود. در برخی از منابع ساسَم و ساسَب نیز نامیده شده است. به اعتقاد مؤلف نخبهالدهر آبنــوس همان سَلَم حجازی است (انصاری، 208). در کتاب مقدس (حزقیال، 27:15) یَهُوَه، خطاب به شهـــر صور میگـــوید: «شاخهای عاج و هونیم را با تو معاوضت میکردند». بیشتر مترجمان و مفسران کلمة هُوِنیم را همـــان واژة مصری هبن میدانند.
آبنـوس درختی استــوایی است که در قــارة آفــریقا، و نیز در ماداگـاسکــار، هند، ژاپن، جــزایر فـیلیپین، آمریکای شمـالی و جنوبی میروید و سیاهترین آبنــوس، یعنی گونة مرغوب آن، از سیلان و جـــزایر هند شرقی به دست میآید. انواع آبنوس گاه تا ارتفاع 15 متر نیز رشد میکند. پوست این درخت خاکستری تیره، مغز ان (یعنی تنها قسمت مورد استفادهاش) معمــولاً سیــاهرنگ و بخش بیــرونیتر چــوب، یا لایة زیرپوست آن، سفید، خاکســری یا میخکی روشن است. در بعضی از انــواع آن مغــز چوب، قهوهای تیره است و میتواند دارای رگههای قــهوهای روشن، قـرمز یا زرد باشد. در تنسوخ نامه (نصیـرالدین طوسی، 233) و بحرالجــواهر (هــروی، 11) آمده که آبنـوس در آب فــرو میرود، اما ظاهراً فقط آبنوسی که کاملاً اشباع شده، از آب سنگینتر است. نسوج چوب آبنوس آکنده از صمغ قهوهای تیره یا سیــاهرنگ سختی است. همین صمغ احتمالاً موجب تُردی آبنوس میشود و آن را برای خرّاطی و منبّتکاری مناسب میسازد. مرغوبترین انواع آبنوس نوع سیاه آن است که بسیار آسان و خوب صیقل میپذیرد. ابن بیطار محکمترین نوع آبنوس را آبنوس حبشی میداند که سخت و سیاه و توپر است. شکستة آن گزنده و قابض زبان است و چون بر آتش بگذراند بخاری خوشبوی از آن بر میخیزد. چون آبنوس تازه محتوی چربی است، وقتی نزدیک آتش قرار گیرد، مشتعل میشود (ص 8). دانشمندان قدیم ایرانی و عرب آبنوس را همانند درخت عنّاب، تخم آن را مانند تخم حنا، میوهاش را مانند انگور، برگش را مانند برگ صنوبر و پهنتر از آن توصیف کردهاند و آن را از جملة چوبهای گرانبها و داروهای پزشکی دانستهاند، ولی هر کدام از آنان که ذکری از آبنوس کردهاند، آن را متعلق به سرزمینهای بیرون از مرزهای ایران دانستهآند. حدودالعالم از جزیرهالفضّه «اندر دریاءِ اقیانوس مشرقی»، معجمالبلدان از مُقِدشو در جنوب یمن (یاقوت، 4/602) و صیدنه از وَقْوان و سواحل زنگبار و حبشه (بیرونی، 38) به عنوان مناطق آبنوس خیز نام میبرد. از این میان تنها اصطخری است که میگوید «از سیراف متاع دریا خیزد چون عود و عنبر و عاج و آبنوس و از آنجا به آفاق برند» (ص 134). از عبارت اصطخری دانسته نمیشود که آیا سیراف خود آبنوس خیز بوده یا به اقتضای بندر بودنش صرفاً مرکز مبادلة این چوب به عنوان یکی از اقلام بازرگانی بوده است. از گزارشهای پیشینیان بر میآید که در برخی از نقاط اران آن زمان، از آبنوس در ساختن برخی افزارها مانند کمان و دستههای کارد استفاده میشده است.
در اروپای سدة 13م نیز در ساختن صندوقچه، نوشتافزار، دستة کارد، تختة شطرنج، و از اواخر سدة 16م در تهیة مبلمان بزرگ خانگی به ویژه به صورت روکش، از آبنوس استفاده میشده است (لاروس بزرگ)، اما چنین مینماید که چوب آبنوس عمدتاً در ساختن وسایل کوچک مانند کلیدهای سیاه پیانو، فلوت، دستة چاقو، ماهوت پاککن و به مقدار نسبتاً کمتری در ساختن گنجههای تجملی به کار رفته است. اصولاً چون آبنوس چوبی مرغوب، نسبتاً کمیاب و به همین دلیل گرانبها بوده، عموماً برای مصارف زینتی به کار میرفته است؛ حتی بر پایة برخی از اشارات تاریخی به عنوان نوعی هدیة شایسته میان ولایات رد و بدل میشده است (فخر، 147). آنجا هم که آبنوس در ساختن چیزهایی مانند شبکة پنجره، پوشش سقف و رویة دیوار به کار رفته، بیشتر ارزش تزیینی آن منظور بوده است. آثار موجود در نمایشگاه هنر اسلامی مصر نشان میدهد که در سدههای 7 و 8 ق/13 و 14م در روزگار ممالیک مصر، چوب آبنوس در تزیین و نقش و نگارهای چوبی مانند منبر و جامهدان به کار میرفته است. برخی اشارات پژوهشگران گویای آن است که لااقل از دورة تیموری به بعد، در ایران افزون بر عاج و استخوان و چوبهای مختلف، از ابنوس نیز در خاتمبندی استفاده میشده است.
در نوشتههای کهن فارسی و عربی از آبنوس بیشتر به عنوان یکی از مفردات دارویی یاد شده است. پزشکان و داروشناسان ایرانی و عرب از طریق آثار علمای یونانی به خواص پزشکی آبنوس پی برده بودند. نویسندة الابنیه آن را دارویی قابض، دارای طبعی گرم، خردکنندة سنگ کلیه و «نشانندة آبلههایی که از سوختن پدید آید» معرفی کرده است (هروی، 38). جرجانی مینویسد: «سونش او سپیدة چشم بردارد» (ص 613). ابن بیطار در سدة 7ق/13م و حکیم محمد مؤمن در سدة 11ق/17م و عقیلی علوی خراسانی در سدة 12ق/18م خواص طبی آبنوس را مفصلاً برشمردهاند که رفع نفخ معده، جلای بصر، رفع سوختگی، شفای زخمهای بدخیم، بندآوردن خون زخمهای تازه، رویانیدن مژگان، رفع شبکوری و مداوای خنازیر از آن جمله است.
«چوب آبنوس» یا «آبنوس» نامی بوده است که بردهفروشان به سیاهان داده بودند. از این رو، برده فروش را «فروشندة آبنوس» مینامیدند (لاروس).
مآخذ: آمریکانا، ذیل Ebony؛ ابن بیطار، عبدالله بن احمد، الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه، بغداد، مکتبه المثنی؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340ش؛ انصاری دمشقی، شمسالدین محمد، نخبهالدهر، ترجمة حمید طبیبیان، تهران، بنیاد فرهنگستانهای ایران، 1357ش، ص 210، 271؛ بریتانیکا، ذیل Ebony؛ بستانی (پطرس)؛ بهرامی حسینعلی، فرهنگ گیاهی، تهران، وزارت فرهنگ، 1329ش، 1/375؛ بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمة ابوبکر علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، 1358ش، ص 39؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیه و المباحثات العلائیّه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1345ش، ص 613؛ جودائیکا، ذیل Ebony؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، طهوری، 1362ش؛ دانشنامه ایران و اسلام؛ طوسی، نصیرالدین محمد بن محمد، تنسوخنامه، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1363ش؛ عقیلی خراسانی، محمدحسین، مخزن الادویه (قرابادین کبیر)، تهران، محمودی، ص 44ـ 45؛ فخر مدبر، محمد بن منصور، آداب الحرب و الشجاعه، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، اقبال، 1346ش؛ فونک و واگتال؛ قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد، بیروت، دارصادر، 1380ق، ص 520؛ لاروس بزرگ، ذیل Ebene؛ لغتنامة دهخدا؛ لغتنامة فارسی؛ مؤمن تنکابنی، محمد، تحفهالمؤمنین، تهران، محمودی، ص 32ـ33؛ نیواستاندارد، ذیل Ebony؛ ورلدبوک، ذیل Ebony؛ وزارهالثقافه، معرض الفن الاسلامی فی مصر، قاهره، 1969م، ص 291، 321ـ323؛ هروی، ابومنصور، الابنیه عن حقائق الادویه، به کوشش احمد بهمنیار، دانشگاه تهران، 1346ش؛ هروی، محمد بن یوسف، بحرالجواهر، تهران، 1288ق؛ یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجمالبلدان، به کوشش ف ووستنفلد، لایپزیگ، 1862ـ1870م؛ نیز:... از سایتی به همین نام
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
آبنوس . (اِ) (از یونانی ابنس ۞ و یا عبری هابن و یا آرامی آب نوسا) چوبی سیاه رنگ و سخت و سنگین و گرانبها از درختی به همین نام . و آن درخت...
چتر آبنوس . [ چ َ رِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب : جعد پرده پرده درهم همچو چتر آبنوس زلف حلقه حلقه برهم همچو مشک اندوده نای .منوچهر...
چرخ آبنوس . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخ . مجازاً بمعنی آسمان و فلک و سپهر. چرخ آبگون . چرخ آبنوسی . چرخ گردان : یکی گوی در خم ...
چرخه ٔ آبنوس . [ چ َ خ َ / خ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان باشد عموماً. (برهان ). آسمان . (ناظم الاطباء). || فلک اول خصوصاً....
چوب رُز رُز وود. آبنوس. هبن هبنس انگلیسی: Rosewood عربی خشب الورد. ساسم. شیز. چوب رز از درختی پهن برگ به دست می آید که یکی از مرغوب ترین و محبوب ترین...