عیاشی
نویسه گردانی:
ʽYAŠY
عیاشی . [ ع َی ْ یا ](حامص ) عمل عیاش . عیش و عشرت و خوشگذرانی و شادی و اشتغال به شادی . || شهوت پرستی و فسق و فجور و ماژپرستی . (ناظم الاطباء). و رجوع به عیاش شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
عیاشی . [ ع َی ْ یا ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن ابی بکر عیاشی مغربی . رجوع به عبداﷲ (ابن محمد...) شود.
عیاشی . [ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن احمد مالکی زیانی عیاشی ، مکنی به ابوعبداﷲ. وی از بنی مالک بن زغبةبود و از مجاهدان مغرب اقصی بشمار میرفت ...
عیاشی . [ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن مسعود عیاشی سمرقندی . از فقهای بزرگ شیعه ٔ امامیه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری . رجوع به اب...
غلام عیاشی . [ غ ُ م ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن عمربن عبدالعزیز کشی . وی از ثقات علما و محدثان امامیه در قرن چهارم هجری قمری بود، و چون ت...