قلعه
نویسه گردانی:
QLʽH
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) قَلَّة. برج و بارویی است به شکل دایره در صغد. دمشقی آرد: صغد حصنی است در کوه کنعان در سرزمین جرمق و در آنجا قریه ای بود و بجای آن این حصن بنا شد و آن را صغت یا صغد خوانند. در اینجا طایفه ای از فرنگیان بنام دلویه می زیستند. ملک ظاهر رکن الدین بیبرس صالحی آنان را محاصره و قلعه را فتح کرد و مردم آن را کشت و در میان آن برجی مدوّر بناکرد که ارتفاع آن 120 ذراع و قطر آن 70 ذراع بود. وآن را قله [ قلعه ] نامید. این قلعه از قلعه های عجیب بشمار میرود. رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 210 شود.
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) (دروازه ٔ قلعه ) نام یکی از ده دروازه ٔ تبریز. رجوع به نزهة القلوب ص 76 شود.
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) یکی از چهارده معروفی است که در دامغان در سه فرسخی جنوبی چشمه علی قرار دارد. (مازندران و استرآباد رابینو ص 219).
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، در 33 هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 25 هزارگزی شمال ش...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بناجو بخش بنات شهرستان مراغه ، واقع در 10 هزارگزی جنوب بناب در مسیر راه ارابه رو بیناب به میاند...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در بیست هزار و پانصد گزی شمال آغ کند و 8500گزی شوس...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نرم آب بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 1000گزی جنوب بالاده . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و ...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفری بای ، بخش گمیشان شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 18000گزی خاوری گمیشان و جنوب رودخانه ٔگرگان . ...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان رودبار، بخش حومه ٔ شهرستان دامغان ، واقع در 48000گزی شمال باختر دامغان ، موقع جغرافیایی آن کوهست...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . سکنه ٔآن 50 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوگان بخش خفر شهرستان جهرم ، واقع در 15 هزارگزی جنوب باختر باب انار کنار راه فرعی گوگان به خف...