شلجم
نویسه گردانی:
ŠLJM
شلجم . [ ش َ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب شلغم . (آنندراج ). مأخوذ از شلغم فارسی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). سلجم . لفت . شلغم . (از یادداشت مؤلف ). شلجم را عرب لفت خوانند. (نزهةالقلوب ) : به هر جریب از بقول و خیارزار و جالیز و جزر و شلجم و ... دیگر خضریات . (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 112). رجوع به شلغم ، تحفه ٔ حکیم مؤمن ، اختیارات بدیعی و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 323 شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.