انقلاب کبیر فرانسه . [ اِ ق ِ ب ِ ک َ رِ ف َ س َ
/ س ِ ] (اِخ ) انقلاب سیاسی که در سال
1789 م . در فرانسه شروع شد و نه فقط در این کشور بلکه در سراسر جهان تأثیری عمیق کرد آغاز آن ماه مه
1789 است و پایان آن را
1795 یا
1799 یا
1804 شمرده اند و گاهی تمام دوره ٔ ناپلئون را تا
1815 نیز در جزء انقلاب فرانسه می آورند ولی اغلب آغاز عصر ناپلئون را پایان دوره ٔ انقلاب می شمارند. در سال
1789 م . در فرانسه تبعیض کامل درتقسیم مشاغل سیاسی مشهود بود. لویی
16 بر اثر مشکلات مالی ، تصمیم گرفت مجلس طبقاتی را تشکیل دهد. این مجلس در آن سال منعقد شد ولی نمایندگان طبقه ٔ سوم گفتند باید آنان با نمایندگان اعیان و روحانیان جمعاً یک مجلس تشکیل دهند و اگر چنین می شد شماره ٔ نمایندگان طبقه ٔ سوم بتنهایی مساوی دو طبقه ٔ دیگر بود. نمایندگان دو طبقه ٔ عالی بدین امر راضی نبودند و نمایندگان طبقه ٔ سوم سوگند خوردند که تا برای فرانسه قانون اساسی ننویسند، پراکنده نشوند. لویی
16 امر بتفرقه ٔ نمایندگان داد که آنان نپذیرفتند. بسیاری از نمایندگان اشراف و روحانیان از شرکت با نمایندگان طبقه ٔ سوم خودداری کردند، ولی نمایندگان طبقه ٔ اخیر بعنوان اینکه نماینده ٔ اکثریت ملت هستند هیئت خود را «مجلس ملی » نامیدند و مجلس طبقاتی را منحل کردند و اعلام نمودند که هیچ فرد فرانسوی جز بتصویب مجلس ملی نباید بدولت مالیات بدهد. مجلس مذکور به نوشتن قانون اساسی پرداخت و در ظرف دو سال آنرا تدوین کرد این قانون که بقانون
1791 معروف است فرانسه را دارای حکومت مشروطه کردو قوای مقننه ، مجریه و قضائیه را از هم تفکیک نمود و فقط برای شاه این حق را قایل شد که می توانست اجرای قوانین را مدتی بتعویق اندازد. در مقدمه ٔ قانون اساسی کلیاتی بنام اعلان حقوق بشر -که شامل آزادی ، مساوات و حکومت ملی بود- گنجانیده شده بود. این انقلاب از جهت سیاسی حکومت استبدادی را از فرانسه برداشت . و ازجهت اجتماعی موجب شد که مردم در برابر قانون مساوی باشند. این دو انقلاب به آسانی صورت نگرفت و زدوخوردهای شدیدی میان طبقات ممتاز و طبقه ٔ سوم روی داد. گروهی نیز بممالک خارج سفر کردند و دولتهای بیگانه را بجنگ با فرانسه برانگیختند. عاقبت سپاه اتریش بخاک فرانسه روی آورد، و چون لوئی
16 نقشه ٔ جنگ را قبلاً برای سرداران اتریش فرستاده بود، فرانسویان شکست خوردند، ولی مردم فرانسه مخصوصاً اهالی پاریس مجلس را بعزل لوئی
16 مجبور کردند. پس از عزل لوئی برای تعیین طرز حکومت مجلس تازه ای معروف به کنوانسیون
۞ تشکیل شد. این مجلس نخست طرز حکومت جمهوری را در فرانسه اعلام نمود آنگاه لوئی
16 را به محاکمه دعوت و سپس اعدام کرد. مجلس مذکور برای اینکه همه ٔ نیروی خود را متوجه خارج سازد، ابتدا کسانی را که مایه ٔ فتنه ٔ داخلی بودند کشت یا زندانی کرد. این خونریزیها ده ماه دوام یافت . این مدت به دوره ٔ ترس ووحشت
۞ معروف است . سرانجام کنوانسیون موفق شد پس از دو سال زدوخورد با قوای بیگانه بر دشمنان خارجی غلبه کند، و حتی در سمت مشرق سرزمین تازه ای ضمیمه ٔ کشور خود سازد. در داخله ٔ کشور نیز فرهنگ ، اوزان و مقیاسها و غیره را اصلاح کرد. پس از مجلس کنوانسیون ، کشور فرانسه چهار سال دچار اختلال و اغتشاش گردید، زیرا احزاب متعدد بود و هر حزب می خواست بر احزاب دیگر غلبه کند. درین اثنا، ممالک اروپا که میترسیدند انقلاب فرانسه به کشورهای آنان نیز سرایت کند برضد فرانسه برخاستند. فرانسویان درین جنگهاشکست خوردند. اغتشاشهای داخلی و خطر خارجی مردم را آرزومند قدرتی ساخت که امنیت را در کشور حفظ کند و فرانسه را برابر بیگانگان نگاه دارد. این اندیشه با ظهور ناپلئون بناپارت که در ایتالیا و اتریش فتوحات نمایان کرده بود بمرحله ٔ عمل رسید. (از دائرةالمعارف فارسی و فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به فرانسه شود.