اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوار

نویسه گردانی: KWʼR
کوار. [ ک َ ] (اِ) گندنا و آن سبزیی باشد خوردنی . (برهان ). گندنا و کراث . (ناظم الاطباء). گندنا. (آنندراج ). کراث . (فهرست مخزن الادویه ). کردی ، کور ۞ . گیلکی ، کوار ۞ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تره . سبزی خوردنی . (فرهنگ فارسی معین ). || ابری که در شبهای تابستان کله بندد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
کوار. [ ک َ / ک ُ ] (اِ) سبدی بود بزرگ که باغبانان دارند. (لغت فرس اسدی ). سبدی که میوه و انگور و چیزهای دیگر در آن کنند و بر پشت گیرند و ا...
کوار. [ ک َ / ک ُ ] (اِخ ) شهرکی است خوش و خرم و نواحی بسیار دارد و درختستانی عظیم است چنانکه میوه ها را قیمتی نباشد و همه ٔ میوه ها آنجا بغا...
کوار. [ ک َ ] (اِخ )مرکز دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز است و 542 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
کوار. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مهران رود است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و در حدود 122 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
کوار. [ ک ُوْ وا ](اِخ ) شهری است در سودان . (ابن البیطار ذیل کلمه ٔ بشمه ). سرزمینی است از کشور سودان واقع در جنوب فزان ،عقبةبن عامر آنجا را...
گائی کووار. [ ک ُ ] (اِخ ) ۞ عنوان مهاراجه ٔ باروده است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.