شهروا
نویسه گردانی:
ŠHRWʼ
شهروا. [ ش َ رَ ] (اِخ ) بعضی از مردم قم روایت کنند که دیه خمانی بنا کرده شده است بر دست مردی نام او شهرواو این دیه را بنا نهاد بنام خود. (تاریخ قم ص 65).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شهروا. [ ش َ رَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شاید از شهرروا باشد. چاو. (یادداشت مؤلف ). ظاهراً مخفف شهرروا. (فرهنگ نظام ). گویند پادشاهی زر قلب و ناسر...