۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حسب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) شیخ محمدبن سلیمان مکی شافعی از دانشمندان سده ٔ سیزدهم هجری . اوراست : حاشیه بر مناسک الحج خطیب شربینی که ...
ترک ا. [ ت َ رَ کُل ْ لاه ] (اِخ ) از القاب امیرخسرو دهلوی . رجوع به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 517 شود.
خلیل ا. [ خ َ لُل ْ لاه ] (اِخ )لقب ابراهیم پیغمبر. رجوع به ابراهیم پیغمبر شود.
خلیل ا. [ خ َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان . دارای 160تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات...
حیاک ا. [ ح َی ْ یا کَل ْلاه ] (ع ، جمله ٔ دعائی فعلیه ) ابقاک اﷲ. خدانگهدار.
خذله ا. [ خ َ ذَ ل َ هُل ْ لا ه ] (ع جمله ٔ نفرینی ) خدای یاری نکند او را. (یادداشت بخط مؤلف ).
خذلهم ا. [ خ َ ذَ ل َ هَُ مُل ْ لا ه ] (ع جمله ٔ نفرینی )خدای یاری نفرماید آنان را. (یادداشت بخط مؤلف ).
حسبنا ا. [ ح َ ب ُ نَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) کافی است خداوند ما را. برای ما خدا کافی است . || گاه این جمله چنین ترکیب شود: حسبنا اﷲ و...
حسبی ا. [ ح َ یَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ، صوت مرکب ) مرا خدای کافی است . مخفف حسبی اﷲ و کفی و گاه حسبی و کفی گویند. مأخوذ از آیه ٔ: فان ...
رحمه ا. [ رَ ح ِ م َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خداوند او را رحمت کند. خدا او را بیامرزد. خداوند او را رحم کند. لفظی است که بدنبال ...