اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آء

نویسه گردانی: ʼAʼ
آء. (ع اِ) ج ِ آءة.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) .... همدانی ، مکنی به ابوتغلب . در قرن چهارم هجری مقارن حکومت عضدالدوله ، امیر موصل و اطراف آن بود و هنگامی...
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲ. رجوع به رشیدالدین فضل اﷲ شود.
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) سمرقندی . او را بواسطه ٔ کثرت دانش درعلم فقه ابوحنیفه ٔثانی میگویند و با آنکه اعلم علمای سمرقند بوده ، میل ب...
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) شیرازی . برسم تجارت به استرآباد آمد و چون شخصی لوند بود سرمایه را با لوندان به شراب و کباب تلف نمود و چون ...
بسم ا. [ ب ِ م ِل ْ لا / ب ِ م ِل ْ ل َ ] (ع جمله بحذف فعل ) ۞ مخفف بسم اﷲالرحمن الرحیم که سورتهای قرآن بدان آغاز شود. بنام خدا. (فرهنگ ن...
باب ا. [ بُل ْ لاه ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ حلب : حلب را شهری نیکو دیدم باره ٔ عظیم دارد...قلعه ٔ عظیم همه پرسنگ نهاده بقیاس چند بلخ...
بیت ا. [ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) بیت الحرام . (آنندراج ). کعب . بیت اﷲ الحرام زاده اﷲ تشریفاً و تعظیماً. (منتهی الارب ). بیت الدعا. (مجموعه ٔ متراد...
حبل ا. [ ح َ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) کتاب اﷲ. (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). || ایمان به خدا. متخذ و مقتبس از آیه ٔ شریفه ٔ: و اعتصموا بحبل اﷲ ج...
ابن ا. [ اِ نُل ْ لاه ] (اِخ ) لقب عیسی مسیح نزد ترسایان . || لقب عُزَیر نزد یهود.
اهل ا. [ اَ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) مردان متقی و پارسا : مردی از اهل اﷲ رسید و وقوف بمددی را به ایشان تلقین کرد. (انیس الطالبین ص 114). و ...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۲۸ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.