۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
شم-ع جهان . [ ش َ ع ِ ج َ ] (اِخ ) نام برادر محمدخان ، خان کاشغر. در اوایل قرن نهم هجری می زیست . (یادداشت مؤلف ).
قاتلهم ا. [ ت َ ل َ هَُ مُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ نفرینی ) در مقام نفرین گفته شود. خدا بکشد ایشان را. یلعنهم اﷲ و یخزیهم .
حسینیه ٔ ا. [ ح ُ س ِ ی ِ اَل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول . واقع درسی هزارگزی شمال باختری اندیمشک و دو...
حسن عون ا. [ ح َ س َ ن ِ ع َ نُل ْ لاه ] (اِخ ) رجوع به حسن عدلی شود.
حب رسول ا. [ ح ِب ْ ب ُ رَ لِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب زیدبن حارثة است . رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 16 و حب الرسول شود.
عماد دین ا. [ ع ِ دُ نِل ْ لاه ] (اِخ ) مرزبان بن سلطان الدولة ابی شجاع بن بهاءالدوله ٔ دیلمی ، مکنی به ابوکالنجار (یا ابوکالیجار) و ملقب به عز...
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) شرف الدین عبدالوهاب بن جمال الدین . نسب خویش بعمربن الخطاب می پیوسته و در مصر دیوان کتابت ملک ن...
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) ابوالمعالی محیی الدین یحیی بن جمال الدین ، برادر شرف الدین عبدالوهاب . ادیب و منشی و شاعر. او نیزچون...
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) شهاب الدین ابوالعباس احمدبن محیی الدین ، فرزند یحیی بن جمال الدین سابق الذکر. در شعر و ادب و جغرافی...
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) علاءالدین علی بن یحیی ، برادر شهاب الدین احمد. او مانند برادر دیوان کتابت مصر داشته و به عربی او ...