اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آبی

نویسه گردانی: ʼABY
آبی . (ص نسبی ) برنگ آب . کبود. ازرق . نیلی . نیلگون . نیلوفری . کوود. آبیو. رنگ کبود روشن . و گاه آبی آسمانی گویند و از آن آبی سخت روشن خواهند و این همان آسمانجونی و آسمانگونه است . و آبی سیر گویند و از آن آبی پررنگ و گرفته اراده کنند و مقابل آن آبی روشن است . || منسوب به آب . مائی :
در تن خود بنگر این اجزای تن
از کجا جمع آمدند اندر بدن
آبی و خاکی ّ و بادی وآتشی
عرشی و فرشی ّ ورومی ّ و کشی .

مولوی .


|| آنچه از گیاه و حیوان که در آب باشد، مقابل خاکی : اسب آبی . مار آبی . نباتات آبی :
با غم مرگ کس نباشد خوش
آبیان را چه عیش در آتش ؟

مکتبی .


- زراعت آبی ؛ زرع مسقوی و مسقاوی . مقابل دیم و دیمی یعنی مظمی .
- ساعت آبی ؛ ظرفی بوده بدرجات بخش شده که پر آب می کرده اند و از چکیدن آب بحدی معلوم زمان را می پیموده اند.
- مثلثه ٔ آبی و بروج آبی ؛ در اصطلاح اهل تنجیم برجهای سرطان و عقرب و حوت باشد.
|| آنکه باچرخ و ارابه آب بخانه ها برد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
آبی . (اِ) میوه ٔ بزرگتر از سیب برنگ زرد پرزدار و از سوی دم و سرترنجیده و برگ درخت آن با پرز و مخملی و رنگ و پوست چوب آن بسیاهی مایل . به...
آبی . (ص نسبی ) منسوب به آبه یعنی آوه . از مردم آبه .
آبی . (ع ص ) سرکش . نافرمان . بی فرمان . بازایستنده . انکارکننده . ممتنع. اَبی . آنکه سر باززند از. مکروه دارنده . کارِه ْ. || آن گشن که بول ب...
رنگ آبی یا کبود یکی از رنگ‌های اصلی است که با نور مرئی با طول موج بین ۴۴۰ تا ۴۹۰ نانومتر متناظر است. همچنین رنگ آبی، نشان و رنگ پیراهن باشگاه فوتبال ا...
بی آبی . (حامص مرکب ) خشکی و خشکسالی : در ولایت نسف بی آبی شد همه ٔ زراعات خراب شد. (انیس الطالبین بخاری ). || بی رونقی و بی طراوتی . (آ...
خون آبی . (اِ مرکب ) زردآب . (یادداشت مؤلف ).
دشت آبی . [ دَ ] (اِخ ) از بلوکات قزوین در جنوب شهر قزوین . عده ٔ قری 79. جمعیت 6000 تن . (از جغرافیای سیاسی کیهان ). دشتبی . دستبی . و رجوع ب...
شیر آبی . [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نهنگ است . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || تمساح . (ناظم الاطباء). رجوع به تمساح شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یقه ‌آبی. فرد و یا افرای از جامعه که اشتغال به کارهای دستی (به معنی کارگری) و کارخانه ای دارند. مترادف این عبارت در زبان انگلیسی «blue-collar» می باشد...
« قبلی صفحه ۱ از ۲۳ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.