اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آتش

نویسه گردانی: ʼATŠ
آتش .[ ت َ ] (اِخ ) تخلص شاعری فارسی از متأخرین که اصل وی از حِلّه و مسکنش فریدن اصفهان بوده و در تذکره هابه نام آتش اصفهانی یاد شده است . و نام اصلی او را ذکر نکرده اند. تخلص خواجه علی حیدر شاعر هندوستانی که به فارسی و اردو شعر میگفته و بهر دو زبان دیوان اشعار داشته و در سال 1263 هَ . ق . وفات یافته است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
آتشدان،آتشزنه،آتش گردان،به معنی فردی که آتش رادرست می کند نیز هست
آتش‌تهیه اصطلاح نظامی و عبارت است از انبوهی از آتش‌های ازقبل‌طراحی‌شده که در زمان معین برای پشتیبانی از تک در جنگ، اجرا می‌شود که در سال‌های جنگ تحمیل...
آتشِ تَهیّه: ( زبانزدِ نیروهایِ جنگی برایِ بمباران و تیراندازی (توپخانه) به نبردگاه هایِ دشمن، پیش از یورشِ بزرگ ) آتشِ همراه.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گونه‌ای بیمار روانی‌ که با آتش زدن اشیأ و مکانها به سر خوشی‌ می‌رسد، (به انگلیسی‌:pyromaniac)
بمباران و تیراندازی به خطوط دشمن پیش از حمله اصلی(این معنی از کلام یکی از رزمندگان دفاع مقدس مستفاد شد، از متخصصان امور نظامی در ای باره باید استعلام ...
کُشتن آتش. خاموش کردن آتش یاشعله و جز آن. اطفاء آتش. نشاندن آتش. خوابانیدن آتش. خسبانیدن آتش. نابود کردن و از بین بردن آتش. راحت کردن چراغ و شمع. خسبا...
آتش نهاد. [ ت َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب )آنکه طبع آتش دارد. آنکه برنگ آتش است : چو گلبن از تن آتش نهاد عکس افکندبشاخ او بر دُرّاج شد ابستاخوان...
آتش نشان . [ ت َ ن ِ ] (نف مرکب ) کارگری که مأمور اطفاء و فرونشاندن آتش است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۴ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.