گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آتش ناک نویسه گردانی: ʼATŠ NAK آتش ناک . [ ت َ ] (ص مرکب ) آتشین : با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی آه آتشناک و سوز سینه ٔ شبگیر ما؟ حافظ.- آتشناک کردن آتش زنه ؛بیرون کردن آتش از وی : اوری الزند؛ آتش ناک کرد آتش زنه را. (زمخشری ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی عطشناک درخواست بیش از حد چیزی- میل شدید عطش گونه-نیازمند حریر باورم از شعله ندامت سوخت که بر کویر عطشناک نیستم چون ابر "مشفق کاشانی" بانوی من بی گم... اشک آتشناک اشک آتشناک . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). اشک آتشین .اشک جگرسوز. رجوع به اشک آتشین و اشک جگرسوز شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود