عطشناک
نویسه گردانی:
ʽṬŠNAK
درخواست بیش از حد چیزی- میل شدید عطش گونه-نیازمند
حریر باورم از شعله ندامت سوخت
که بر کویر عطشناک نیستم چون ابر
"مشفق کاشانی"
بانوی من بی گمان مرا دوست می دارد
این حقیقت را من از بوسه های عطشناک لبانش دریافته ام . . .
بانوی من شایستگی عشق مرا دریافته است
"احمد شاملو"
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
آتش ناک . [ ت َ ] (ص مرکب ) آتشین : با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی آه آتشناک و سوز سینه ٔ شبگیر ما؟ حافظ.- آتشناک کردن آتش زنه ؛بیرون کرد...
اشک آتشناک . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). اشک آتشین .اشک جگرسوز. رجوع به اشک آتشین و اشک جگرسوز شود.