گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آرزو نویسه گردانی: ʼARZW آرزو. [ رِ ] (اِخ ) نام زن سلم : زن سلم را کرد نام آرزوی زن تور را نام آزاده خوی زن ایرج نیک پی را سهی کجا بد سهیلش بخوبی رهی . فردوسی .|| نام دختر ماهیار که بهرام گور او را بزنی کرد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی آرزو آرزو. [ رِ ] (اِ) شهوت . (ربنجنی ). اشتهاء. (حبیش تفلیسی ). قوّت ِ جذب ملایم . هوی ̍. هوا : همی ز آرزوی ... -ر، خواجه را گه خوان بجز زونج نباشد... آرزو آرزو. [ رِ ] (اِخ ) سراج الدین علی شاه . شاعر فارسی زبان ایرانی متوطن هند. وفات 1169 هَ . ق . مؤلف تذکره ٔ موسوم به تحفةالنفائس ، معروف به ... آرزو سراجالدین علی خان (زادهٔ ۱۶۸۷ – ۲۶ ژانویهٔ ۱۷۵۶) که با تخلص آرزو هم شناخته میشود، شاعر و فرهنگنویس اهل دهلی در دربار گورکانی بود.[۱] نوشتههای او ع... آرزو آرزو: خواست یا به دنبال چیزی بودن که نبود آن در زندگی کاستی به شمار می رود و داشتن آن نیاز روانی و جسمی را برطرف می کند. (https://www.cnrtl.fr/definit... خوش آرزو خوش آرزو.[ خوَش ْ / خُش ْ رِ ] (ص مرکب ) خوش سلیقه . خوب آرزو.- ریدک خوش آرزو ؛ ریدک خوش سلیقه . علی آرزو علی آرزو. [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن حسام الدین گوالیری اکبرآبادی (علی خان ... یا علی شاه ...)، لقب او حسام الدین بود، و نسب او از جانب پدر به... خان آرزو خان آرزو.[ ن ِ رِ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای هند و در فرهنگ آنندراج به اشعارش در موارد عدیده استشهاد شده است . آرزو کشیدن آرزو کشیدن . [ رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) آرزو بردن . ارزو ارزو. [ اَ رِزْ زُ ] (اِخ ) ۞ ولایتی در ایطالیا (تسکان )، مساحت آن 1276 میل مربع، دارای 60000 تن سکنه . || نام کرسی ولایت مزبور که موقع آ... ارزو عامله زیاد شدن طلاق و خیانت در کرج تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود