آزاد
نویسه گردانی:
ʼAZʼD
آزاد. (اِخ ) نام زن شهربن باذان ، والی صنعا از دست رسول صلوات اﷲعلیه . آنگاه که اسود عنسی ِ مُتنبی شوی او را بکشت آزاد را به عنف تزویج کرد، وقتی پیغامبر صلوات اﷲعلیه چند تن را بکشتن اسود بفرستاد این زن بخونخواهی شهربن باذان فرستادگان را در خانه پنهان داشت و آنان بر اسود دست یافته او را بکشتند.
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
آزاد بلگرامی . [ دِ ب ِ ] (اِخ ) از شعرای پارسی گوی هند، نامش امیرغلامعلی . وفاتش در سال 1165 هَ . ق . بوده است .
"دکتر اسد الله آزاد در عمر پربار خود دهها اثر تألیف و ترجمه کرد و میتوان وی را یکی از تأثیرگذارترین حوزه کتابداری و اطلاعرسانی ایران دانست. ا...
میر غلامعلی بن نوح حسینی واسطی معروف به آزاد بلگرامی شاعر، عارف، ادیب و مورخ اهل هندوستان بود. زندگینامه[ویرایش] وی در ۲۵ صفر ۱۱۱۶ (۱۸ ژوئن ۱۷۰۴) در...
قریۀ است در 2 تا 3 کیلومتری شهر غزنی در کنار بزرگراه جنوب افغانستان که بنام فرد شناسی بنام آزاد خان یاد میشود که در سالهای تقریباً 1240 هجری شمسی در ا...
غلامعلی آزاد. [ غ ُ ع َ ی ِ ] (اِخ ) حسینی واسطی بلگرامی ، متوفی به سال 1200 هَ . ق ۞ . او راست :1- الدیوان الاول که دیوان شعر است و تألی...
گردن آزاد کردن . [ گ َ دَ ک َ دَ ](مص مرکب ) آزاد کردن . از بندگی رهاندن : گرد کسی گردم کز بند جهل طاعتش آزاد کند گردنم .ناصرخسرو.
ده آزاد شیرخان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل در ده هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . سکن...
منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی یکی از «مناطق آزاد هفتگانه» ایران در استان گیلان است که در راستای اهداف اقتصادی این کشور، در سال ۱۳۸۴ شمسی در شهرستان بن...
ازاد. [ اَ ] (ع اِ) نوعی خرما در عراق و فلسطین : و بها [ بالسافیة ] رطب شبیه بالبرنی و الازاد بالعراق . (نخبة الدهر دمشقی ص 213).
عضاد. [ ع َ ] (ع ص ) کوتاه بالا از مرد و زن . || سطبربازو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).