اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آژیر

نویسه گردانی: ʼAŽYR
آژیر. (ص ) محتذر. حَذِر. برحذر. محتاط. بپرهیز :
کنون باید آژیر بودن ز شیر
که در مهرگان بچه دارند زیر.

فردوسی .


که برگشت از اینگونه افراسیاب
همانا بجنگ تو دارد شتاب
سپه را بیارای و آژیرباش
شب و روز با ترکش و تیر باش .

فردوسی .


پراندیشه شد نامجوی از تباک
دلش گشت از آن پیر پر ترس و باک
براه اندر از پیر آژیر بود
که با او سپاهی جهانگیر بود.

فردوسی .


ز بدخواه روز و شب آژیر بود
بهر جای خوردنْش نخجیر بود.

فردوسی .


هم از دشمن آژیر بودن بجنگ
نگه داشتن بهره ٔ نام و ننگ .

فردوسی .


برستم بفرمود کآژیر باش
شب و روز با مغفر و تیر باش .

فردوسی .


- آژیرتر ؛ احذر :
ز دشمن ز نخجیر آژیرتر
برِ دوست پیوسته چون تیر و پر.

فردوسی .


|| قوی . توانا :
گرت رای با آزمایش بود
همه روزت اندر فزایش بود
شود جانت از دشمن آژیرتر
دل و مغز و رایت جهانگیرتر.

فردوسی .


چو آژیر باشی ز دشمن به رای
بداندیش را دل برآید ز جای .

فردوسی .


|| (اِ) قوّت . توان . توانائی :
چراگاه این گاو کمتر نبود
هم آبشخورش نیز بدتر نبود (کذا)
به پستان چنین خشک شد شیر اوی
دگرگونه شد رنگ ۞ و آژیر اوی .

فردوسی .


برِ زادفرخ یکی پیر بود
که در کار کردن پرآژیر بود.

فردوسی .


|| غلبه . || بانگ . || بعض فرهنگها به این کلمه معنی آماده و حاضر و آگاه و زیرک و ذکی و دانا و هشیار، بهوش و هوشمند و تیزفهم داده اند و ظاهراً در معنی این کلمه در بعض شواهد مذکوره ٔ فوق باشتباه افتاده اند. و نیز آژیر را به معنی پرهیزکاری آورده و بیت اسدی : سراسر همه دشت ... را مثال قرار داده اند و بی شبهه بدین معنی نیست و بعضی به معنی ژی و آبگیر و گَوی که در آن آب جمع شده گفته اند و بیت منوچهری را شاهد گذرانیده اند:
شیر دهدْشان بپای مادر آژیر...
و آن نیز بی شک غلط است . در ابیات ذیل معنی کلمه بر نگارنده مجهول است :
ازار از یکی چرم نخجیر بود
گیا خوردن و پوشش آژیر بود.

فردوسی .


زبان در سخن گفتن آژیر کن
خرد را کمان و زبان تیر کن .

فردوسی .


یکی نغز پولاد زنجیر داشت [ اسفندیار ]
نهان کرده از جادو آژیر داشت
بینداخت زنجیر در گردنش
بدانسان که نیرو ببرد از تنش .

فردوسی .


سراسرهمه دشت نخجیر بود
گیا خوردن و پوشش آژیر بود.

اسدی .


و صاحب صحاح الفرس پرهیزکار را یکی از معانی کلمه قرار داده و بیت ذیل را شاهد گذرانیده است :
ترا نخوانم جز کافر و ستمگر از آنک
ببد نمودن من کرده کار آژیری .

دقیقی .


و در این بیت معنی مجرّب و آزموده یا ذکی و هشیار انسب مینماید.
- به آژیر ؛ بامهارت . به اُستادی . بدقت . باحتیاط :
نارنج چو دو کفّه ٔ سیمین ترازو
هر دو ز زر سرخ طلی کرده برونسو
آکنده بکافور و گلاب خوش و لؤلو
وآنگاه یکی زرگرک زیرک جادو
به آژیر بهم باز نهاده لب هر دو
رویش بسر سوزن تیز آژده هموار.

منوچهری .


|| ساعی . کوشا. مُجدّ. جادّ :
رزبان گفت چه رای است و چه تدبیر همی
مادر این بچگکان را ندهد شیر همی
نه بپروردنشان باشد به آژیر همی
نه رهاشان کند از حلقه ٔ زنجیر همی .

منوچهری .


شیر دهدْشان بپای مادر به آژیر
کودک دیدی کجا بپای خورد شیر؟

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
آژیر /'āžir/ معنی ۱. صدایی خاص و ممتد برای باخبر کردن دیگران از حادثه. ۲. دستگاهی که صدا را برای هشدار و تحذیر ایجاد می‌کند. ۳. [قدیمی] باهوش؛ هوشمند؛...
اژیر. [ اَ ] (ص ) هوشمند. زیرک . فطن . عاقل . (برهان ). دانا. || پرهیزکار. (برهان ). رجوع به آژیر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۹/۰۱/۰۶
0
0

اتیمولوژی آژیر: واژۀ آژیر بر گرفته از بن پهلوی اَگ (اَغ اوستا، خطر، زیان) و مرتبط با اَغوئیری اوستایی به معنی مربوط به زیانکاری و خطر به نظر می رسد.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.