گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آسیان نویسه گردانی: ʼASYAN آسیان . (اِخ ) ج ِ آسی . مردمان مملکت آس . - زبان آسیان ؛ لهجه ای از زبان فارسی قدیم : دَنَه ؛ نام زن است به زبان آسیان . (فرهنگ اسدی ، خطی ). صابوته ؛ زن پیر باشد بزبان آسیان . هاز؛ بِدان بزبان آسیان . (فرهنگ اسدی ، خطی ) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی اسیان اسیان . [ اَس ْ ] (ع ص ) اندوهگین . اسیان اسیان . [ اُ ] (اِخ ) ۞ شاعری اساطیری از اهالی اسکاتلند، در مائه ٔ سوم میلادی ، پسر فن گال ، پادشاه مُروِن . گویند در محاربه ٔ با رومیان شرکت ... اصیان اصیان . [ اُ ص َی ْ یا ] (ع اِ مصغر) لغتی یا لهجه ای در اُصَیلان و اُصَیلال . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به اصیلان ... عثیان عثیان . [ ع َ ث َ ] (ع مص ) فساد کردن . (اقرب الموارد). || مبالغت در فساد و یا کبر یا کفر. (اقرب الموارد). عثیان عثیان . [ ع ِث ْ ] (ع اِ) کفتار نر. (منتهی الارب ). عصیان عصیان . [ ع ِص ْ ] (ع اِمص ) نافرمانی و بیفرمانی کردن . خلاف طاعت . (منتهی الارب ). خلاف طاعت ، و ترک گفتن انقیاد و فرمانبرداری . (از اقرب ال... عصیان گر عصیان گر. [ ع ِص ْ گ َ ] (ص مرکب ) یاغی . گردنکش . سرکش . عاصی . || گناهکار. (ناظم الاطباء). عصیان کده عصیان کده . [ ع ِص ْ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) جای معصیت و گناهکاری . (ناظم الاطباء) : داده به عساکر شفاعت عصیان کده ها همه به غارت .درویش واله... حزم عصیان حزم عصیان . [ ح َ م ُ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک حزم النمیرة از بلاد ضباب . (معجم البلدان ). عصیان کردن عصیان کردن . [ ع ِص ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طغیان کردن . سرکشی کردن . عصیان ورزیدن . عاصی شدن : خویشتن را چون فریبی چون نپرهیزی ز دیوچون نه... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود