آگهی
نویسه گردانی:
ʼAGHY
آگهی . [ گ َ ] (اِخ ) تخلص شاعری از مردم یزد.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
آگهی . [ گ َ ] (حامص ، اِ) مخفف آگاهی . خبر. نباء. اطلاع . آگاهی .علم . معرفت . خبرت . وقوف . عرفان . شناخت : بدو گفت کای مهتر کاروان مرا آگهی ده...
آگهی . [ گ َ ] (اِ) نوشته ای که خبر یا دستوری نوین دهد. || اعلامیه ای که بانک بمشتری فرستد. (فرهنگستان ).
پیش آگهی . [ گ َ ] (اِ مرکب ) ۞ در اصطلاح بانکداری ، اطلاعیه ٔ مختصری که پیش از سررسید پرداخت بدهی مندرج در سندی از طرف طلبکاری یا بانکی ...
به تابلوی بزرگی گفته میشود که فضای مناسبی برای نصب آگهی را در اختیار دولت، صنعتگران و عرضه کنندگان کالا میگذارد. و در اصل به هر فضای خارجی که امکان ن...
بیلبورد یا آگهینما[۱] (مصوبه فرهنگستان زبان)، به تابلوی بزرگی گفته میشود که فضای مناسبی برای نصب آگهی را در اختیار دولت، صنعتگران و عرضه کنندگان کال...