اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آل ا

نویسه گردانی: ʼAL ʼ
آل ا. [ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) اولیای خدا. || (اِخ ) خاندان و احفاد رسول صلوات اﷲعلیه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
علاء منجم . [ ع َ ءِم ُ ن َج ْ ج ِ ] (اِخ ) علی شاه محمدبن قاسم خوارزمی . اوراست احکام الاعوام به فارسی . رجوع به علی شاه شود.
علاء ایامی . [ ع َ ءِ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم محدثی است .
باغ علاء. [ غ ِ ع َ ] (اِخ ) باغی بوده است به یزد: چون زمان بنی امیه شد مروان حمار یزد را بمولای خود علاء طوفی داد، علاء به یزد آمد و در ...
چشمه علا. [ چ َ م َ ع َ ] (اِخ ) آبادیی است در شمال باختری دماوند که در فرهنگ جغرافیایی بنام «چشمه اعلا» ثبت شده ، لیکن در تداول عامه ، «...
ابوسهل علا. [ اَ س َ ل ِ ؟ ] (اِخ ) رجوع به ص 531 تاریخ بیهقی چ ادیب شود.
علاء حضرمی . [ ع َ ءِ ح َ رَ ] (اِخ ) رجوع به علأبن حضرمی شود.
علاء سمنانی . [ع َ ءِ س ِ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدوله ٔ سمنانی شود.
لاحکم الا. [ ح ُ م َ اِل ْ لا لِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) یعنی فرمانی نیست جز خدای تعالی را. شعار خوارج به روز صفین و نهروان . قول خوارج...
شکل غلط قس علیهذا
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.