گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۱ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نوح حسینی واسطی بلکرامی هندی حنفی ، مشهور به غلام علی آزاد. رجوع به غلام علی آزاد شود. علی علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن نورالدین محمد غوریانی (حافظ...)،استاد و وزیر ابوتراب میرزا. رجوع به حافظعلی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نیار اسدی ناصری ، ملقّب به شیخ الشیوخ صدرالدین . رجوع به علی اسدی (ابن نیار...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن واسطی . علی بن احمدبن علی بن محمدبن دواس قناواسطی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن واسطی . از معاریف علمای نجو... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن والی بن حمزة. ریاضی دان و مقیم مکه بود و در سال 999 هَ . ق . در قید حیات بوده است . او راست : تحفةالعددلذوی الرشد و ا... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن وس . علی بن اسماعیل بن موسی بن علی بن حسن بن محمد دمشقی شافعی ، مشهور به ابن عمادالدین و به ابن وس و ملقّب به ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن وصیف ، مشهور به خشکناجه و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی خشکناجه شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن وضاح . علی بن محمدبن محمدبن محمدبن وضاح بن محمدبن وضاح شهرابانی ، ملقّب به کمال الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشه... علی علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن وفا. علی بن محمدبن محمدبن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی ، مشهور به ابن وفا و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به عل... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ولی . او راست : تحفةالاعداد فی الحساب ، به ترکی ، که آن را در عهد سلطان مرادخان بن سلیم خان در مکه ٔ مکرمه تألیف کر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۶۹ ۱۷۰ ۱۷۱ ۱۷۲ ۱۷۳ صفحه ۱۷۴ از ۵۷۹ ۱۷۵ ۱۷۶ ۱۷۷ ۱۷۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود