اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۱ ثانیه
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن عقیل بن احمدبن علی بغدادی همام عبدی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی عبدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن محمدبن عبدالصمد فندروجی اسفرایینی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قندروجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن هارون بن ابی القاسم حسینی یا موسوی تبریزی ، ملقّب به معین الدین یا صفی الدین و متخلص به قاسم و مشهور به ق...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصر اسفرایینی مکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی اسفرایینی شود.
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن نصراﷲ همدانی . رجوع به علی همدانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصر نصرانی ، مشهور به ابن طبیب و مکنّی به ابوالحسن . وی ادیب و نویسنده بود در سال 377 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصیرالدین محمودبن مظفر خوارزمی ، ملقّب به شمس الدین . پدر او نصیرالدین محمود سمت وزارت و نیز اشراف مطبخ و اسطبل سل...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نضر، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ادیب . وی قاضی از اهالی صعید اعلی بود. او را در علوم اوائل و ادب مقامی ارجمند ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نظام الدین حسنی حسینی ، ملقّب به صدرالدین . رجوع به علی حسنی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نظام الملک سعدالدین مسعودبن علی ابهری ، ملقّب به صدرالدین . وزیر سلطان علاءالدین تکش . رجوع به صدرالدین علی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.