گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۶ ثانیه واژه معنی علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن ناصربن محمدبن احمد بلبیسی مکی شافعی حجازی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ... علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ دستاوی شافعی . ملقب به نورالدین . رجوع به علی دستاوی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن یحیی زیادی مصری شافعی . ملقب به نورالدین . رجوع به علی زیادی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی . مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین . رجوع به علی ... علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن یعقوب بن شجاع بن علی بن ابراهیم بن محمدبن ابی زهران موصلی شافعی . مکنی به ابوالحسن و ملقب به عماد... علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی . مشهور به غزولی . رجوع به علی غزولی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن حریزبن فضل بن معضادبن فضل لخمی شطنوفی شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع ب... علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ )غزالی . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی غزالی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ] (اِخ ) (ملا...) کورانی . رجوع به علی کورانی شود. علی جونقا علی جونقا. [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن هیثم کاتب ، مشهور به جونقا. وی از منشیان دیوان مأمون و دیگر خلفا بود و از ادیبان و اهل فضل بشمار می رفت ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۲۱ ۴۲۲ ۴۲۳ ۴۲۴ ۴۲۵ صفحه ۴۲۶ از ۵۷۹ ۴۲۷ ۴۲۸ ۴۲۹ ۴۳۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود