اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۴.۴۷ ثانیه
علی جذامی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان جذامی مصری سعدی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی سعدی شود.
علی جذامی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن منصوربن ابی القاسم بن مختاربن ابی بکربن علی جذامی اسکندری ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ز...
علی جذامی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن محمد برجی جذامی . رجوع به علی برجی شود.
علی جاوید. [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (ملا...). مازندرانی ، مشهور به حبش . رجوع به علی مازندرانی شود.
علی جرکسی . [ ع َ ی ِ ج َ ک َ ] (اِخ ) ابن حسین شاکر جرکسی پارسی . رجوع به علی شاکر شود.
علی جزیری . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) ابن حسن بن خاطربن جزیری مالکی . فقیه بود. او راست : فتح الملک المبین لشرح هدایة عوام اللاجئین ، که در سال...
علی جزیری . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن قاسم صنهاجی جزیری ، مکنّی به ابوالحسن ، از فقیهان مالکی به شمار می رفت و اصل او از ردیف مغ...
علی جزینی .[ ع َ ی ِ ج ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمدبن محمد حسینی عاملی جزینی ، مشهور به صائغ. رجوع به علی صائغ شود.
علی جزینی . [ ع َی ِ ج ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن مکی عاملی جزینی ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین . فقیه بو...
علی جشوبی . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) ابن احمد جشوبی ، مکنّی به ابوالحسن . وی از حکمای متقدم بود و تصانیف بسیار داشت که از آن جمله است : یوبه...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.