گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۰ ثانیه واژه معنی علی تستری علی تستری . [ ع َ ی ِ ت ُ ت َ ] (اِخ ) ابن احمد تستری . از محدثان بود. (منتهی الارب ). علی تستری علی تستری . [ ع َ ی ِ ت ُ ت َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی تستری بحرانی . رجوع به علی بحرانی شود. علی تستری علی تستری . [ ع َ ی ِ ت ُ ت َ ] (اِخ ) ابن عیاد تستری بکری فاسی مغربی . متولد در سال 830 هَ . ق . او راست : لطائف الاشارات فی مراتب الانبیاء ف... علی تسولی علی تسولی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن عبدالسلام تسولی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . فقیه بودو در سال 1258 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - البهجة... علی تجیبی علی تجیبی . [ ع َی ِ ت ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن بن ابراهیم تجیبی اندلسی مالکی ، مشهور به حرالی . رجوع به علی حرالی شود. علی تجیبی علی تجیبی . [ ع َ ی ِ ت ُ ] (اِخ ) ابن قاسم بن محمد تجیبی مغربی ، مشهور به زقاق و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی زقاق شود. علی تحیوی علی تحیوی . [ ع َ ی ِ ت َ ی َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمر تحیوی ، ملقّب به موفق الدین و مشهور به صاحب . وی وزیر و از اهالی یمن بود. در سال 696 ... علی تربتی علی تربتی . [ ع َ ی ِ ت ُب َ ] (اِخ ) مشهور به فیضی . رجوع به علی فیضی شود. علی ترخان علی ترخان . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) (امیر سید...) وی از سرداران میرزا شاهرخ بود و با امیر شاه ملک مأمور تسخیر خوارزم گردید و توانستند که آن ول... علی پیاده علی پیاده . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) (حاجی ...) وی از همراهان سلطان حسین میرزا در جنگ با میرزا یادگار محمد بود. و این حاجی علی پیاده وقتی وارد ق... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۳۳ ۴۳۴ ۴۳۵ ۴۳۶ ۴۳۷ صفحه ۴۳۸ از ۵۷۹ ۴۳۹ ۴۴۰ ۴۴۱ ۴۴۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود