گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۷ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی بن سلیمان ماردینی حنفی ترکمانی ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی ترکمانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن ابی علی جلابی هجویری غزنوی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جلابی (ابن عثمان ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن سلمان باباطاغی رومی حنفی . رجوع به علی باباطاغی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان عبدالقادربن محمودبن یوسف بغدادی حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به شمس الدین . رجوع به علی بغدادی شود. علی علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن علی بن سلیمان سلیمانی اربلی ، ملقّب به امین الدین . رجوع به علی سلیمانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن علی بن عمر علوی طولقی جزایری حسنی خلوتی مالکی . رجوع به علوی طولقی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن عمربن صالح دمشقی شافعی ، مشهور به ابن صیرفی و ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی ص... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن محمدبن احمد بن حسن عذری بغدادی ، مشهور به ابن قاصح و مکنّی به ابوالبقاء. رجوع به علی عذری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن محمد اوسی (یا اوشی ) فرغانی ، ملقّب به سراج الدین . رجوع به علی فرغانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن نصر قرافی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قرافی (ابن عثمان ...) شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ ۱۰۲ صفحه ۱۰۳ از ۵۷۹ ۱۰۴ ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود