اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۹ ثانیه
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد چتالجه ای رومی حنبلی . رجوع به علی چتالجه ای شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد رومی . مشهور به رضائی . رجوع به علی رضائی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد رومی حنفی . مشهور به باشماقچی زاده . رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی ...) و پاشمقچی زاده و علی (ابن محمد...
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد قسطمونی رومی خلوتی شعبسانی (علی اطول ...). مشهور به قره باش . رجوع به علی اطول قره باش شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد قیصری رومی حنفی . مشهور به نثاری . رجوع به علی نثاری شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن بیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی . ملقب به جبری و مشهور به بلبل زاده . رجوع به علی بلبل زاده شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی . مشهور به علی فردی . رجوع به علی فردی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ )ابن موسی بن ابراهیم رومی قوچحصاری . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی قوچحصاری و علاءالدین قوچحصاری شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن یحیی آیدینی رومی حنفی . رجوع به علی آیدینی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد رومی حنفی فناری . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی فناری شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.