گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۵ ثانیه واژه معنی علی رضوی علی رضوی . [ ع َ ی ِ رَ ض َ ] (اِخ ) (علی داماد...). رجوع به علی داماد شود. علی رضوی علی رضوی . [ ع َ ی ِرَ ض َ ] (اِخ ) ابن صفدربن صالح رضوی قمی کشمیری . فقیه بود و در نزد پدرش صفدر تلمذ کرد. سپس به عراق مهاجرت کرد و سرانج... علی رضوی علی رضوی . [ ع َ ی ِ رَ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رضوی تبریزی ، مشهور به سیدعلی داماد. رجوع به علی داماد شود. علی رضوی علی رضوی . [ ع َ ی ِ رَ ض َ ] (اِخ ) ابن هاشم بن علی رضوی موسوی بغدادی نجفی . فقیه بود. در سال 1239 هَ . ق . متولد شد و در 1273 هَ . ق . درگذ... علی روشن علی روشن . [ ع َ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیمچه ، بخش گتوند شهرستان شوشتر. واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری گتوندو در کنار راه اتومبی... علی رومی علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علی رضا...)، مشهور به اولیازاده . رجوع به علیرضا (ابن ابراهیم ...) شود. علی رومی علی رومی .[ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد جمالی حنفی رومی زنبیلی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی جمالی شود. علی رومی علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...)، مشهور به وصفی . رجوع به علیرضا (ابن حسین ...) شود. علی رومی علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن زکی بوسنوی رومی حنفی . رجوع به علی بوسنوی شود. علی رومی علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن شعبان اقسرائی رومی حنفی . رجوع به علی اقسرائی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۳۰ ۲۳۱ ۲۳۲ ۲۳۳ ۲۳۴ صفحه ۲۳۵ از ۵۷۹ ۲۳۶ ۲۳۷ ۲۳۸ ۲۳۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود