اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۹ ثانیه
علی سائح . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن محمد خراسانی حسنی . مشهور به سائح علوی . کیمیاگر بود و در شهرهای مختلف مسافرت میکرد و در حدود سال 305 هَ ...
علی ساری . [ ع َ ی ِ] (اِخ ) (سید...) وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود س...
علی زینی . [ ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن محمدحسین نجفی زینی . وی شاعر بود و در سال 1215 هَ. ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . و نیز تقریظی بر ت...
علی سبتی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سبتی اندلسی مالکی . مکنی به ابوالحسن . از فقیهان بود و بسال 567 هَ . ق . درگذشت . او راست : اللباب...
علی سبتی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن ابراهیم بن علی بن یوسف سبتی عاملی کفراوی . ادیب و نحوی و بیانی و لغوی و شاعر و نویسند...
علی سبتی .[ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن یقظان سبتی . وی طبیب و شاعرو ادیب بود. اصل او از «سبتة» است و گویند که در سال 544 هَ . ق . وارد مصر شد ...
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی . ملقب به اکمل الدین . رجوع به علی شروانی شود.
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالرحمان بن احمدبن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی باجی شود.
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی زهری شروانی مدنی حنفی . رجوع به علی شروانی شود.
علی زیات . [ ع َ ی ِ زَی ْ یا ] (اِخ ) ابن محمد زیات . وی محدث قرن 12 هَ . ق . بود. او راست : تعلیق بر الاربعین النوویة. (از معجم المؤلفین از...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.