اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۸ ثانیه
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی سنهوری . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ع...
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن عثمان خلوتی ضریر. مشهور به ناظم الدرر. رجوع به علی خلوتی شود.
علی ضریر.[ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن عساکربن مرحب بن عوام بطائحی ضریر. مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بطائحی شود.
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲ قهندزی نیشابوری ضریر. مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قهندزی شود.
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ](اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بخاری ضریر. مکنی به ابوالحسن و ملقب به حمیدالدین . رجوع به علی بخاری شود.
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی ازجی ضریر. مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ازجی شود.
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رامشی بخاری ضریر. ملقب به حمیدالدین . رجوع به علی رامشی شود.
علی صقلی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن حسن بن حبیب صقلی لغوی . مکنی به ابوالحسن . ابن قطاع نام او را آورده و گوید که وی ازلغویان انگشت شم...
علی صقلی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن حسن صقلی قزوینی . محدث و حافظ بود و به سال 403 یا 404 هَ . ق . درگذشت . او راست : سرورالاسرار من کلام ا...
علی صقلی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن جعفربن علی سعدی صقلی . مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم .رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفربن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.