گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه واژه معنی علی میلی علی میلی . [ ع َ ی ِ می ] (اِخ ) ابن محمد میلی جمالی تونسی مالکی . رجوع به علی جمالی شود. علی ناجی علی ناجی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری ناجی شافعی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . لقب او را «باج... علی ناشی علی ناشی ٔ. [ ع َ ی ِ ش ِءْ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف بغدادی . مشهور به ناشی ءالاصغر. رجوع به ناشی ءالاصغر (علی بن عبداﷲ...) شود. علی نجار علی نجار. [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) وی پدر خاقانی شاعر مشهور بود و خاقانی این شعر را در مدح وی گفته است :یوسف نجار کیست نوح دروگر که بو... علی نجار علی نجار. [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن حسن بن صالح نجار طائفی . پزشک بر روش طب قدیم . وی در سال 1228هَ . ق . در طائف متولد شد. و در ابتد... علی نجار علی نجار. [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن محمدبن عامر نجار مصری شافعی . وی فقیه و اصولی و نحوی و مفسر قرن چهاردهم هَ . ق . بود. در عزبةالحر... علی نجری علی نجری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمد صرصری نجری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی صرصری شود. علی نجری علی نجری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی القاسم بن علی بن ناصر نجری یمنی . وی از فقیهان بشمار میرفت و در سال 822 هَ .ق . در قید حیات... علی نجری علی نجری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد نجری یمانی زیدی . مشهور به ابن هطیل . وی ادیب و نحوی بودو در سال 812 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1... علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدعلی قمی نجفی . رجوع به علی قمی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۰۱ ۳۰۲ ۳۰۳ ۳۰۴ ۳۰۵ صفحه ۳۰۶ از ۵۷۹ ۳۰۷ ۳۰۸ ۳۰۹ ۳۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود