اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۳.۴۴ ثانیه
علی مشرفة. [ ع َ ی ِ م ُ ش َرْ رَ ف َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن عطیةبن جعفربن احمدبن عطیه ٔ مشرفة. دکتر در فلسفه و علوم بود. وی در یازدهم ژوئیه ٔ...
علی مشرقی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین بن عروه ٔ مشرقی دمشقی حنبلی . مشهور به ابن زکنون و مکنی به ابوالحسن . محدث و فقیه بود. تولد...
علی مشطوب . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی الهیجاء هکاری . مکنی به ابوالحسن و ملقب به سیف الدین و مشهور به مشطوب . وی از امیرانی بو...
علی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی العزبن عبداﷲ باجسرای حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی باجسرای شود.
علی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ] (اِخ ) ابن ابی علی بن محمدبن سالم تغلبی آمدی حنبلی شافعی ، ملقّب به سیف الدین . رجوع به علی آمدی شود.
علی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالواحد مقدسی حنبلی ، مشهور به ابن بخاری و ملقّب به فخرالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجو...
علی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن احمد ارموی حنبلی ، ملقّب به زین الدین . رجوع به علی ارموی شود.
علی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن سلیمان بن حمزه ٔ مقدسی صالحی حنبلی ، ملقّب به فخرالدین . رجوع به علی مقدسی شود.
علی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن یوسف بن خضر آمدی حنبلی ، ملقب به زین الدین . رجوع به علی آمدی شود.
علی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عروه ٔ مشرقی دمشقی حنبلی ، مشهور به ابن زکنون و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مشرقی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.