اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۱ ثانیه
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکربن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی ، مشهور به نقیب الاشراف . رجوع ...
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ](اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری . رجوع به علی ببلاوی شود.
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن دقماق حسینی ، ملقّب به زین الدین . وی در سال 806 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : نزهةال...
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن رضابن محمدبن حمزه ٔ حسینی موسوی طوسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان . رجوع ...
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی جرجانی حسنی حنفی ، مشهور به سیدشریف و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جرجانی شود.
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین بن محمدعلی بن محمدحسین بن محمدعلی حسینی مرعشی . رجوع به علی مرعشی شود.
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی ، مشهور به حکیم . رجوع به علی حکیم شود.
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی ، مشهور به حکیم . رجوع به علی حکیم شود.
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدعلی حسینی میبدی یزدی . رجوع به علی یزدی شود.
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن منصوربن محمدبن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.