اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۷ ثانیه
علی راکبی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن علی جلاد راکبی نخلی حنفی . رجوع به علی جلاد شود.
علی دورقی . [ ع َ ی ِ دَ رَ ] (اِخ ) ابن مهزیار اهوازی دورقی شیعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی اهوازی شود.
علی دقیقی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ دقیقی بغدادی ، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم (علی بن عبیداﷲ دقاق ) و ...
علی درویش . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) مشهور به سگ بچه . هنگامی که امیرتیمور گورکانی مشرف به مرگ شد، این علی درویش که به سگ بچه شهرت داشت ، ...
علی درویش . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . از اهالی حلب بود، درسال 1289 هَ . ق . متولد شد و در 7 ربیعالاول 1372 هَ . ق . درگذشت . او راست :...
علی درویش . [ ع َی ِ دَ ] (اِخ ) ابن امیر بایزید جلایر. وی از کسانی بود که برای فتنه بین امیرحسین و امیرتیمور گورکانی ، مکتوبی نزد امیرحسین ...
علی درویش . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن حسن بن ابراهیم انکوری مصری ، مشهور به درویش . ادیب و نویسنده و شاعر بود و در قاهره در ماه محرم سال 1...
علی دریدی . [ ع َ ی ِ دُ رَ ] (اِخ ) ابن احمد دریدی ، مکنّی به ابوالحسن . زبیدی نام او را نقل کرده و اصل او را از فارس دانسته است که در آ...
علی درینی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی درینی انباری ، مکنّی به ابوالحسن و ملقب به ثقةالدولة. رجوع به علی انباری (ابن محمدبن ...)...
علی دردزد. [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) استرآبادی . وی شاعربود و قسمتی از اشعار او در تذکره ٔ دولتشاه آمده است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 756 ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.