اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۷ ثانیه
علی خیطال . [ ع َ ی ِ خ َ] (اِخ ) ابن محمدبن سید نحوی بطلیوسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به خیطال . رجوع به علی بطلیوسی شود.
علی خوافی . [ ع َ ی ِ خوا /خا ] (اِخ ) (علی سرخ ...)، مکنّی به ابومسلم . پهلوان دربار سلطان ابوسعید. رجوع به علی سرخ خوافی شود.
علی خوافی . [ ع َ ی ِ خوا / خا ] (اِخ ) ابن قاسم خوافی سنجابی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سنجابی شود.
علی دمشقی . [ ع َ ی ِ دِ م َ ](اِخ ) ابن آیبک بن عبداﷲ تقصادی ناصری دمشقی ، ملقب به علاءالدین . ادیب و شاعر و مورخ (728 - 801 هَ . ق . ). او ...
علی دمشقی . [ ع َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن داودبن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی ، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رج...
علی دمشقی . [ ع َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عباس حسینی علوی دمشقی ، مکنّی به ابوالقاسم و مشهور به نسیب . رجوع به علی نسیب شود.
علی دمشقی . [ ع َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن همام بن محمدبن ابراهیم بن حسن انصاری دمشقی ، مشهور به ابن شاطر و مطعم و ملقّب ...
علی دمشقی . [ ع َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی مشهور به ابن نفیس و ملقّب به علاءالدین . رجوع به ابن نفیس و عل...
علی دمشقی . [ ع َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن ابی مجدبن شرف بن احمد حمصی دمشقی . رجوع به علی حمصی شود.
علی دمشقی . [ ع َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی ، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.